امروز امروز : پنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Thursday, May 09, 2024 آخرین بروز رسانی آخرین بروز رسانی: ۸ بهمن ۱۳۹۳ [اخبار امروز: 0]
درباره ما تبلیغات در سایت ارتباط با ما فراخوان همکاری خروجی RSS

تبلیغات اینترنتی رایگان در استان مرکزی و اراک

بخش ویژه پایگاه های اینترنتی *** همه تبلیغات

تخفیف ویژه تبلیغات در پربازدیدترین سایت استان مرکزی

شرایط و تعرفه تبلیغات *** مشاهده آگهی ها و نیازمندیها

برای آنها که حرفه ای اخبار را دنبال می کنند

راهنمای استفاده از خبرخوان *** نسخه سریع مرکزی دیلی



سالگرد رحلت آیت الله سید نور الدین میرمهدی – جمعه در اراک

کد مطلب: 49835 | تاریخ ارسال: 28 نوامبر 2012 | چاپ صفحه

اختصاصی مرکزی دیلی : مراسم سالروز درگذشت عالم بزرگوار ، آیت الله سید نور الدین میرمهدی ، ساعت 2 الی 3:30 عصر روز جمعه در مسجد آیت الله سلطان واقع در خیابان 17 متری ملک برگزار می گردد.

روز جمعه ساعت 14 الی 15:30

مسجد آیت الله سلطان واقع در خیابان 17 متری ملک

زندگینامه آیت الله سید نور الدین میرمهدی

http://markazinews.ir/wp-content/uploads/2011/11/mir-mahdi-265x400.jpg
حضرت‌ آيت‌الله آقاي حاج سيد نورالدين ميرمهدي در خانواده‌اي اصيل و شريف از سادات منطقه كزاز در سال 1303 هجري شمسي مطابق با 1342 هجري قمري به‌دنيا آمد.
پس از پايان دورة تحصيلات محلي آن زمان بنا به درخواست پدر كه در تقوا و سداد معروف بود و اشتياق وافر ايشان به كسب علم در مكتب اهل بيت عليهم‌السلام به اراك مهاجرت نموده و در مدرسة مباركة حاج محمد ابراهيم خوانساري كه به دست باكفايت آيت‌الله‌العظمي حائري، مؤسس حوزة علمية قم بنا نهاده‌شده بود مستقر شد. علاقة به تحصيل در وجودشان طوري بود كه خود را براي هرگونه مشكل آماده نموده‌بود و دعوت برادر بزرگوار خود را جهت استقرار در منزل ايشان قبول نكرد. با فراگيري صرف و نحو و مقداري معاني بيان به قم مهاجرت نموده و در نهايت فقر و نداري به ادامة تحصيل پرداخت و حاضر نشد حتي جهت رفع نياز مالي به منزل مراجع آن زمان در قم مراجعه كند و اين در زماني بود كه هنوز آيت‌الله‌العظمي بروجردي به قم مهاجرت نفرموده‌بودند. پس از چندي كه از دروس سطح قم در آن زمان استفاده نمودند به قصد عزيمت به نجف اشرف و فراهم نمودن مقدمات به اراك بازگشت اما به دلايلي نتوانست به نجف عزيمت كند. لذا در ادامة تكميل سطح از محضر اساتيدي چون آيت‌الله حاج شيخ محمد امامي خوانساري و آيت‌الله‌ ميرزا فضل‌الله نصيرالاسلامي و اخوي خود آيت‌الله‌ حاج سيد اسماعيل هفته‌اي و ابوالزوجة خود آيت‌الله‌ آقا سيد علي مير يحيي قدس‌الله اسرار هم بهره‌ها بردند.
در دروس خارج محضر بزرگاني چون آيت‌الله‌العظمي سلطان اراكي و آيت‌الله‌العظمي حاج آقا حسن فريد محسني و آيت‌الله‌ امامي خوانساري را درك نمودند.

ويژگي‌هاي علمي
در مباحثة بسيار قوي، حاضرالذهن و خستگي‌ناپذير بودند به حدي‌كه ساعت‌ها بدون خستگي و با اشتياق به بحث علمي مي‌پرداختند. برداشت دقيق ايشان از آيات و روايات و تسلط ايشان بر متون فقهي و عبارات علما نيز كم‌نظير بود. گاهي نكاتي را بيان مي‌فرمود كه ديگران به آن توجه نكرده‌بودند.
در امر پرورش طلاب بسيار اهتمام داشتند. پيگيري مراحل علمي طلاب از امور مورد علاقة ايشان بود. ابتدا سؤال مي‌نمود چه مي‌خواني بعد چند سؤال مي‌پرسيدند و با جواب صحيح تشويق مي‌كردند و دغدغة ايشان احياي حوزة علمية اراك بود.
احترام به بزرگان حوزه و ارزش‌نهادن براي طلاب از خصوصيات بارز ايشان بود. به طلبگي و خدمت به دين اعتقاد راسخ داشت. طلبگي را معاملة با خدا و واگذار نمودن خود به خدا مي‌دانست. معنويت و تأثير طلبگي را در امور زندگاني طلبه مي‌دانست به‌طوري‌كه ديده‌شد به طلبه‌اي كه خانمش مريض شده‌بود فرمود: «به همسرت بگو به گوشة عمامة تو تبرك جويد. خدا شفا خواهد داد».
خود را وقف خدمت به حوزه‌هاي علميه و مردم قرار داده‌بود و براي اين امر سر از پا نمي‌شناخت. در هر زمان و هر ساعتي كه به ايشان مراجعه مي‌شد مراجعه‌كننده جز چهره‌اي مهربان و دلسوز و خندان كه از او استقبال مي‌كند؛ نمي‌ديد.

توجه اساتيد به ايشان
آن‌قدر مورد توجه اساتيد خود قرار گرفتند كه ابراز لطف آيت‌الله‌العظمي سلطان، صاحب حاشية مفصل بر كفايه و استاد مراجع بزرگواري چون آيت‌الله‌العظمي اراكي و آيت‌الله‌العظمي مرعشي نجفي، به ايشان مشهود همه گرديد.
مراجع بزرگ با مواجه شدن با شخصيت علمي ايشان، در همان اولين مرحله به فضل و دانش و اجتهاد ايشان اذعان مي‌نمودند. در سال 1340 كه به مشهد سفر كرده‌بودند در مباحثه‌اي كه بين ايشان و حضرت آيت‌الله‌العظمي ميلاني صورت گرفت؛ حضرت آيت‌الله‌العظمي ميلاني به ايشان فرموده‌بودند كه مي‌داني كه نبايد تقليد كني؟ و ايشان جواب داده‌بودند: «مدتي‌ است عمل به احتياط مي‌كنم». اين در حالي است كه ايشان در آن موقع 36 ـ 37 ساله بودند.
وقتي از آيت‌الله‌العظمي سيد احمد خوانساري استجازة مصرف سهم امام را نمودند؛ فرموده‌بودند: «شما مجازيد ولي آن‌چه به غير سادات مي‌دهيد؛ پس از تملك خودتان باشد و چيزي هم براي من نفرستيد، همه را خود مصرف كنيد».
با اين‌كه اساتيد ايشان اظهار آمادگي براي اعطاي اجازة اجتهاد به ايشان كردند ولي ايشان نپذيرفت و به شدت از عناوين و شهرت دوري مي‌فرمود.

رسيدگي و خدمت به مردم
دلسوزي و نصيحت براي همگان روش دائمي ايشان بود. كساني كه از ايشان راهنمايي مي‌خواستند با سعة صدر و خلوص نيت تمام آنان را ارشاد مي‌كرد و امور آنان را مستقيماً پيگيري مي‌نمود. هركس ايشان را مي‌ديد از اخلاق كريمانة ايشان اطلاع مي‌يافت. خود را در برابر بزرگ‌مردي مي‌ديد كه مي‌تواند به او اعتماد كند و راز دل خود را براي ايشان بازگو نموده و از ايشان كمك بخواهد. از كمك علمي گرفته تا كمك اقتصادي از هيچ‌يك دريغ نمي‌كرد و در رسيدگي به امور فقرا خصوصاً سادات از خود بي‌خود مي‌شد و از اين‌كه كسي به او مراجعه كند و نتواند كمك كند به شدت ناراحت مي‌شد.
در كمك به ديگران دست‌باز عمل مي‌كرد و مي فرمود: «بايد به قدري به محتاج داده‌شود تا نيازش را برطرف كرد». درب خانه‌اش بر همگان خصوصاً بر اهل علم باز بود و با روي خوش از مهمان‌ها استقبال مي‌كرد.
با اين‌كه استاد بزرگوارش، آيت‌الله‌العظمي حاج آقا حسن فريد محسني ايشان را از ماندن در اراك به‌دليل استفادة بيشتر از ايشان در حوزه‌هاي علمية ديگر منع فرموده‌بود؛ با اين حال ماندن در اراك را به رفتن به حوزه‌هاي علمية ديگر حتي در زمان تمكن ترجيح داد و گاهي كه سخن از رفتن مي‌شد؛ مي فرمود: «مگر مي‌شود مردم را رها كرد»؟

فعاليت‌هاي تبليغي
تا زماني‌كه حال ايشان اقتضا مي‌كرد هر شب در مسجد براي مردم در تمام زمينه‌هاي اعتقادي اخلاقي فقهي بنا به نيازي كه احساس مي‌شد؛ صحبت مي‌كردند. جلسات مستمر شب‌هاي جمعه براي عموم مردم داشتند و در آخر جلسه با صداي محزون و دلنشيني دعاي كميل را قرائت مي‌كردند. شب‌هاي شنبه سال‌ها قبل از انقلاب و مدتي پس از انقلاب براي جوانان تفسير قرآن داشتند.

مناعت طبع
از مردم هيچ‌گاه انتظاري نداشت. نه تنها درخواستي از مردم نمي‌نمود بلكه با مناعت طبع به‌گونه‌اي رفتار مي‌نمود كه همگان تصور مي‌كردند كه ايشان از جهت مادي بي‌نيازند و اگر در هنگام نداري از ايشان درخواستي مي‌شد؛ مي‌فرمود: «فعلاً در اختيار ندارم ولي انشاءا… مي‌رسد كمك مي‌كنم». نمونة بارز از متوكل علي‌الله بود و درس توكل را به همه مي‌آموخت. بزرگ‌منشي او نيز ريشه‌يافته از اين وصف بود، همه را در دنيا اميدوار به لطف و رحمت خدا مي‌نمود. در برخورد با مشكلات بزرگ چه در انقلاب و چه در جنگ تحميلي روش و سيرة امامان معصوم و رهبران ديني را داشت. دشمنان را در عين خطرناك دانستن خوار و زبون مي‌دانست.

فعاليت‌ها در انقلاب
از علاقمندان به امام خميني (ره) بودند و تقويت ايشان را تقويت اسلام مي‌دانستند. در خيزش انقلاب اسلامي از رهبران حركت در اراك محسوب مي شدند ولي هيچ‌گاه ادعايي نداشتند. در كميسيون حل اختلاف بين كشاورزان كه اول انقلاب تشكيل شد؛ همانند شخصيت كاركشته‌اي در امر قضاوت عمل مي‌كردند. وقتي به‌عنوان حاكم شرع هيأت واگذاري اراضي منصوب شدند ابتدا حقوق اهالي مناطق را در نظر مي‌گرفتند و به‌همين دليل با ايشان همكاري صورت نمي‌گرفت. پس از ارتحال امام (ره) از حمايت مقام معظم رهبري دريغ نكردند با اين‌كه نيازي به اخذ اجازه نداشتند از مقام معظم رهبري استجازه كردند.

تقيد به احكام شرع مقدس
در عمل به احكام و دستورات شرع اهل اغماض نبود. در محلي كه نماز باشكوه عاشورا (در زمان انقلاب) اقامه‌شد تا اجازة صاحب ملك را اخذ ننمود به امامت نماز نايستاد. در امر به معروف و نهي از منكر اهل هيچ‌گونه ملاحظه نبودند. لذا عده‌اي به‌همين دليل از ايشان گلايه‌مند مي‌شدند.

توجه به عبادت
در امر عبادت تقيد به مستحبات در ايشان زياد بود. به‌طوري‌كه قائل بودند امام جماعت نبايد نوافل نمازها را ترك نمايد و خود تا زماني‌كه به حالت مريضي نيفتاده‌بودند هيچ‌يك از نوافل خود را ترك نكردند و مقيد بودند كه هرشب نماز استغاثه به امام زمان را بخوانند و تا آخرين لحظات زندگي جز به فكر نماز نبودند. دائماً سراغ وقت نماز را مي‌گرفتند.
صلة رحم
در احسان به پدر و مادر و اقوام و رسيدگي به آنان بدون منت عمل مي‌نمود به‌طوري‌كه طرف مقابل منفعت آن احسان را براي خود ايشان حساب مي‌كرد و هرشب نماز هديه به والدين مي‌خواندند و براي جد خود و پدر و مادرش حج واجب به‌جاي آوردند.

اخلاق
در اخلاق اجتماعي با همگان رفتاري بامحبت و صميمي داشت و همه را مورد احترام قرار مي‌داد. ديگران را از خود بالاتر مي‌دانستند و با همه متواضعانه رفتار مي‌نمود. در خانواده نيز همه را مورد محبت خود قرار مي‌داد. هيچ‌گاه دستور نمي‌داد. خواسته‌هاي خود را با زبان غير دستوري ابراز مي‌كرد.

توسل به اهل‌بيت
در توسل به اهل‌بيت و شركت در عزاي اهل‌بيت بسيار بي‌قرار بود. با اين‌كه گاهي سن ايشان اقتضاء نمي‌كرد؛ مي‌فرمود: «افتخار من است كه در مجلس عزاي حسيني شركت كنم» و در آخرين لحظات عمر، افسوس عدم توفيق شركت در مجلس عزاي حسيني را داشت. علاقه‌مند شديد به صديقة طاهره سلام‌ا… عليها بود. هرموقع نام ايشان را مي‌بردند؛ همراه با بغض و گريه بود.

و در آخرين لحظات عمر خود توسل ايشان ياجداه! يا رسول‌ا…! و يا اميرالمؤمنين! بود كه به ملاقات پروردگار شتافت.

عاش سعيداً و مات سعيداً.

ارسال نظر برای این مطلب مسدود شده است.