واكنش رهبر معظم انقلاب نسبت به اظهارنظرهاي غلوّآميز دربارة ايشان
کد مطلب: 48424 | تاریخ ارسال: 19 اکتبر 2012 |درس ديگري هم كه اين سيره امام و رهبري براي همه دارد، پرهيز از شعارزدگيِ صِرف و توجه به عمق است. يعني جوانان پرشور و انقلابي بايد بخش عمده انرژي و توان خود را بر عمقدادن به معرفت ديني و بصيرت خود و پيگيري مطالبات مهم رهبري متمركز كنند و فقط شعار دادن و ابراز عواطف چندان لطفي ندارد.
رهبر معظم انقلاب چندی پیش در آخرين ديدار خود در جريان سفرشان به نوشهر، با نيروهاي مسلح منطقهي شمال كشور و خانوادههاي آنان ديدار كردند. سخنان رهبري در اين ديدار، نكات مهم بسياري از جمله تفاوتهاي انقلاب اسلامي با بيداري اسلامي كنوني در منطقه و نيز پيشرفتهاي جمهوري اسلامي در عمق و سطح داشت، اما ايشان در آغاز اين ديدار تكليف شعري را روشن كردند كه جمعيت حاضر در ابتداي اين مراسم خواندند:
كشتي ولايت را / ناخداي دوراني
ماه آسمان عشق / نور چشم ايراني
بيم موج و طوفان نيست / تا تو نوح ما هستي
زندهايم و وقتي تو / جان و روح ما هستي
برخي تعابير موجود در اين شعر همچون «كشتي ولايت» و «نوح ما» كه همخواني جمعي شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت. ايشان پيش از ورود به بحث اصلي خود تأكيد كردند:
«من به شما عرض ميكنم، به همه هم اين را ميگويم و گفتهام و تكرار ميكنم: مبادا آن صفاتي، خصالي، مناقبي كه متناسب با وجود وليعصر ارواحنافداه هست، اينها را تنزل بدهيم در سطح انسانهاي كوچك و ناقصي مثل اين حقير و امثال اين حقير. ايني كه گفته ميشود كساني كه در اين سفينه سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم ديوار امت را كه دارد چون تو پشتيبان
چه باك از موج بحر آن را كه باشد نوح كشتيبان [گلستان سعدي]
اين نوح، امام زمان است، اما با يك نگاه عمومي به طول تاريخ اسلام وقتي نگاه كنيم -كه سعدي هم با همان نگاه اين شعر را گفته است- وجود مقدس خاتمالانبياء (صلّياللهعليهوآله) نوحِ كشتيبان اين امت است. […] نوحِ اين كشتي اوست. پشتيبان اين امت اوست. واسطهي فيض الهي به يكايك آحاد ما، به دلهاي ما، به جانهاي ما، به ذهنهاي ما، به جسمهاي ما، به حيات فردي و اجتماعي، وجود مقدس خاتمالأوصياء و در رتبهي قبل از او، وجود مقدس خاتمالأنبياء (صلّياللهعليهوآله) است.»
جانم فداي اسلام
اين بخش مهم از بيانات رهبر معظم انقلاب البته چندان در رسانهها انعكاس نيافت، اما به نظر ميرسد يادآوري سوابق اعتراضهاي امام خميني رضواناللهعليه و حضرت آيتالله العظمي خامنهاي به اينگونه تعابير در كنار اين مورد اخير، قابل تأمل است.
رهبر معظم انقلاب حدود پنج ماه پيش هم در جمع فرماندهان نيروي زميني ارتش بهطور ضمني از استفاده تعبير «جانم فداي رهبر» در مراسم رسمي نيروهاي مسلح انتقاد و تصريح كرده بودند:
«ارتشى كه نه در خدمت قدرتطلبىهاى شخصى است، نه براى شخص ميميرد. اين را من بايد تأكيد كنم؛ نه خدا راضى است، نه احكام اسلام اجازه ميدهد كه ما بگوييم ارتش ما، يا نيروهاى مسلح ما، يا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم بميرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام همه بميرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام بميرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال كشور كه كشور اسلامى است. همه آماده باشند براى مردن در اين راه؛ كه اين مردن اسمش شهادت است.»
پس از اين بيانات و در ديگر مراسم رسمي نظامي بعدي، شعار «الله اكبر جانم فداي رهبر» نيروهاي نظامي به «الله اكبر پاينده رهبر» تغيير يافت.
بر اين اساس، فرمانده معظم كل قوا در دو ديدار نظامي نسبت به كاربرد تعابير غلوآميز صريحاً اعتراض كردهاند. اين در حالي است كه خاصيت و اثر مراسم نظامي، سان، رژه و از اين قبيل در يك فرد عادي كه در رأس امور كشوري قرار گرفته، تقويت احساس خودبرتربيني و تكبر است و معمولاً هواي نفس فردي را كه مُهذّب نشده و نفس خود را تزكيه نكرده، ناخودآگاه به سمت بيان اظهاراتي با رگههاي عُجب و غرور واميدارد، اما ماجرا در مورد نظام جمهوري اسلامي و رهبري آن، كاملاً متفاوت و برعكس است. وليّ فقيهي كه عدالت، تقوا، بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير و شجاعت جزو شرايط و صفات او است، در اين زاويه هم الگويي كاملاً ديني، عابدانه و متواضعانه ارائه ميدهد. يعني نه فقط هنگامي كه در جمع قواي مسلح تحت امر خود قرار ميگيرد، گرفتار نفس و صفت شيطاني كبر و غرور نميشود و سخناني از اين جنس نميگويد، بلكه حتي تعابيري را كه ديگران، آنهم با انگيزههاي عاطفي و احساسي و برخاسته از شور امت به امام، درباره او به زبان جاري ميكنند، چنانچه شبهه تعارض با مباني و اصول داشته باشد، برنميتابد و از همان تريبون عمومي براي تذكر و اصلاح اقدام ميكند.
درس ديگري هم كه اين سيره امام و رهبري براي همه دارد، پرهيز از شعارزدگيِ صِرف و توجه به عمق است. يعني جوانان پرشور و انقلابي بايد بخش عمده انرژي و توان خود را بر عمقدادن به معرفت ديني و بصيرت خود و پيگيري مطالبات مهم رهبري متمركز كنند.
سَرور فقط خداست
اينگونه روشنگريهاي برگرفته از اصول دين عزتبخش اسلام، پيش از اين هم در بيانات رهبر معظم انقلاب سابقه داشته است. اتفاقاً يكي از اين موارد باز به ديدار جمعي از نيروهاي مسلح، يعني فرماندهان سپاه در سال 1377 با ايشان بازميگردد.
در تاريخ 24/6/1377 در ديدار با فرماندهان سپاه پاسداران، پيش از بيانات رهبر معظم انقلاب سرودي اجرا شد كه در مصرعي از آن جمع با هم ميخواندند: «سرور ما خامنهاي». ايشان در همان جلسه به طور جدي تذكر دادند و با انتقاد از خواندن اينگونه اشعار تأكيد كردند كه از شنيدن چنين مطالبي حقيقتاً متأذي ميشوند:
«من خواهش مىكنم كه الفاظ اين اشعار و سرودها را از كلمات مبالغهآميز خالى كنيد. هم شأن شما اين است كه در اين راهها پيشقدم باشيد و هم حقيقت قضيه اين است. بنده افتخارم به اين است كه بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پيروى و عبوديّت او بندگان صالحِ برجسته و معصومين عليهمالسّلاماند. ما بندگانى ناقص، نارسا و ضعيف هستيم. بزرگترين هنر ما اين است كه بتوانيم در لابهلاى همه ضعفهايى كه داريم، كارى انجام دهيم كه انشاءاللَّه طبق وظيفه باشد. اين كلمات مبالغهآميز را حذف كنيد. بنده، وقتى اين كلمات را مىشنوم، حقيقتاً متأذّى مىشوم.»
در تاريخ 12/8/1380 هم در ديدار با جوانان اصفهان، پيش از سخنراني رهبر معظم انقلاب، يكي از حاضران، ايشان را «علي زمان» خواند. ايشان در همان جلسه اينگونه تذكر دادند:
«وقتى كسانى اسم مبارك اميرالمؤمنين عليهالسلام يا اسم مبارك ولىّ عصر روحىفداه را مىآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مىآورند، بنده تنم مىلرزد. آن حقايق نور مطلق، با ما كه غرق در ظلمتيم، بسيار فاصله دارند. ما گياه همين فضاى آلوده دنياى امروزيم؛ ما كجا، كمترين و كوچكترين شاگردان آنها كجا؟ ما كجا و قنبرِ آنها كجا؟ ما كجا و آن غلام حبشىِ فداشده در كربلاى امام حسين عليهالسّلام كجا؟ ما خاك پاى آن غلام هم محسوب نمىشويم. اما آنچه كه حقيقت است، اين است كه ما به عنوان مسلمانانى كه راهمان را شناختهايم، تصميم خود را گرفتهايم و نيروى خود را براى اين راه گذاشتهايم؛ با همه وجود در اين راه حركت مىكنيم و ادامه خواهيم داد.»
همچنين سال گذشته در جريان ديدار سالانه نمايندگان مجلس، هنگامي كه يكي از نمايندگان اظهارات توأم با تعريف و تمجيدي از رهبري در حضور ايشان بيان كرد، رهبر معظم انقلاب خاطرنشان كردند:
«ميدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در اين ترديدى نيست- ليكن اينجور بيانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوينده است. نبايستى اين بيانات به اين شكل بيان شود. يك مجموعه زمانى تصادفاً كنار هم قرار گرفتهايم و داريم با هم كار ميكنيم. من يك كار ميكنم. شما يك كار ميكنيد. اينجور تعبيرات، تعبيراتى نيست كه انسان را خوش بيايد يا كمكى به كار پيشرفت انسان بكند. ما همگى بندگان خدا هستيم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشيم.»
به خدا پناه مىبرم از غرور
مواجهه و اظهار ناخشنودي در قبال بيان سخناني كه شبهه اغراق دارند، در سيره و سخنان صريح امام خميني(ره) هم سابقه دارد. در ديدار نمايندگان نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي با ايشان، مرحوم فخرالدين حجازي كه نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمايندگي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي سخناني را ايراد كرد و در بخشي از آن با بياني بسيار شيوا به تجليل از امام پرداخت. وي سخنرانى خود را با جمله «بأبى أَنْتَ وَ امّى» آغاز كرد و بقيه سخنرانى را هم به تعريف و تمجيد از مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. اين سخنان مرحوم حجازي با واكنش حضرت امام مواجه شد. ايشان افراد را از بيان چنين تعاريف و تمجيدهايي برحذر داشتند و تذكر دادند كه انحطاط و سقوط اخلاقي افراد از همينگونه رفتارها و تمجيدها آغاز ميشود. حضرت امام در آغاز سخنان آن روز خود تأكيد كردند:
«من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مىكنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد فرمودند. پيروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاى، مرهون اسلام است.»
سيره امام خميني رحمهالله و حضرت آيتالله خامنهاي گوياي اين واقعيت است كه اين بزرگواران در عين اين كه مخالفتي با اين رابطه عاطفي ندارند، ولي با انحراف، اِفراط و پيرايههاي آلودهاي كه سكوت در قبال آنها منجر به تثبيت و ترويج آن ميشود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علني ميكنند.
همچنين سال 1366 در گردهمايي ائمه جمعه بلاد در حضور امام خميني، مرحوم آيتالله مشكيني رئيس وقت مجلس خبرگان در تجليل از امام چنين گفت:«…امام بزرگوار، مرجع اعظم تقليد شيعيان، رهبر عظيمالشأن مسلمانان، پناه مستضعفان جهان، عليك منّا سلام الله ابداً ما بقيت […]
اماما! امام زينالعابدين عليهالسلام در دعاي روز جمعه و عيد فطر و عيد أضحي به جملهاي ميرسند كه براي ما تكاندهنده است و آن اين است كه ميگويد: الّلهم انّ هذا المقام لخُلفائِك و أصفيائك و مواضع أُمنائك في الدّرجة الرفيعة التي خصصتهم بها قد ابتزوها: خدايا اين مقام مال اولياء الله است، مال اصفياء الله است، امناء الله است. و ابتزوها يعني به جور و ظلم خدايا اين مقام را از ما سلب كردند. مزيد بر اين مطلب، امام باقر و امام صادق و امام حسن عسكري عليهمالسلام و بلكه الان حضرت بقية الله الأعظم هم همين جمله را با خداي خود صحبت ميكنند.
اماما! ما در اين برههاي از زمان چشم گشوديم و ديديم بر اين كه خدا اين مقام را به يكي از فرزندان لايق آن خاندان دوباره پس داد و عنايت كرد و به دست باكفايت آن حضرت تحويل داد.» (روزنامه اطلاعات مورخ 18/7/1366، گزارش سومين سمينار سراسري ائمه جمعه.)
امام خميني در آغاز بيانات خود بلافاصله فرمودند:
«من قبلاً از آقاي مشكيني گله كنم. ما آنقدري كه گرفتار به نفس خودمان هستيم، كافي است. ديگر مسائلي نفرماييد كه انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا كنيد كه آدم بشويم. دعا كنيد كه حتي به همين ظواهر اسلام عمل كنيم. ما كه چشممان به آن بواطن نميرسد لااقل به اين ظواهر عمل بكنيم.» (ج 20 صحيفه، ص 394)
نهيهاي مكرر امام خميني و رهبر معظم انقلاب در مورد كاربرد اينگونه تعابير اغراقآميز يا مختص به ائمه معصومين عليهمالسلام، يك درس اصلي براي ملتزمان به مكتب ولايت دارد؛ اين كه اگرچه شور و احساس، جزيي از روحيات يك مؤمن است و در اسلام هم نه فقط نفي نشده، در مواردي مانند اظهار ارادت به ذوات مقدسه معصومين و بهويژه حضرت سيدالشهدا عليهمالسلام سفارش بسياري هم نسبت به آن شده است، همچنين جزيي از اركان رابطه امام و امت در نظام ولايت فقيه همين رابطه عاطفي است، اما سيره امام خميني و حضرت آيتالله خامنهاي گوياي اين واقعيت است كه اين بزرگواران در عين اين كه مخالفتي با اين رابطه عاطفي ندارند، ولي با انحراف، اِفراط و پيرايههاي آلودهاي كه سكوت در قبال آنها منجر به تثبيت و ترويج آن ميشود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علني ميكنند.
درس ديگري هم كه اين سيره امام و رهبري براي همه دارد، پرهيز از شعارزدگيِ صِرف و توجه به عمق است. يعني جوانان پرشور و انقلابي بايد بخش عمده انرژي و توان خود را بر عمقدادن به معرفت ديني و بصيرت خود و پيگيري مطالبات مهم رهبري متمركز كنند و فقط شعار دادن و ابراز عواطف چندان لطفي ندارد.