امروز امروز : شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday, May 18, 2024 آخرین بروز رسانی آخرین بروز رسانی: ۸ بهمن ۱۳۹۳ [اخبار امروز: 0]
درباره ما تبلیغات در سایت ارتباط با ما فراخوان همکاری خروجی RSS

تبلیغات اینترنتی رایگان در استان مرکزی و اراک

بخش ویژه پایگاه های اینترنتی *** همه تبلیغات

تخفیف ویژه تبلیغات در پربازدیدترین سایت استان مرکزی

شرایط و تعرفه تبلیغات *** مشاهده آگهی ها و نیازمندیها

برای آنها که حرفه ای اخبار را دنبال می کنند

راهنمای استفاده از خبرخوان *** نسخه سریع مرکزی دیلی



انقلاب مخملی؛ واقعیت یا خیال؟

کد مطلب: 3647 | تاریخ ارسال: 1 آگوست 2009 | چاپ صفحه

رادیوها ورسانه های خارجی و… همواره بوده اند و خواهند بود . ریشه اصلی مشکلات در درون است و برای رد یابی علت تحولات اخیر…

به گزارش مرکزی دیلی و به نقل از عصر ایران ، در پی حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد ، واژه ” انقلاب مخملی ” بر سر زبان ها افتاده است و مشخصاً از سوی یک جریان سیاسی خاص ، درباره کسانی که به نتایج اعلام شده این انتخابات اعتراض دارند به کار برده می شود .

” انقلاب مخملی ” واژه ای است که از چند سال پیش به دلیل تحولات صورت گرفته در برخی از کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی و قفقاز در ادبیات سیاسی جهان رایج شد و دامنه آن به ادبیات امنیتی داخل ایران نیز رسید و برخی در پندارهای ذهنی شان  برای آن سناریوها ساخته و با چاپ و انتشار بولتن هایی برای مسوولان ، ذهنیت آنها را نسبت به انقلاب مخملی حساس کردند.

جدای از اینکه آیا به واقع می توان تحولات قبل و بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در کشورمان را با موضوع انقلاب مخملی پیوند داد یا نه ، ذکر نکاتی چند از مشخصه های انقلاب مخملی در کشورهایی که تا کنون در آنها این اتفاق روی داده است ضرورت دارد تا کسانی که این واژه را برای توصیف تحولات اجتماعی و سیاسی در قبل و بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران به کار می برند اندکی تامل کنند و به این بیاندیشند که تا چه میزان حاضرند پای تحلیل شان بایستند و کشور مان را در مقام مقایسه با کشورهایی که در آن انقلاب مخملی روی داده است قرار دهند ؟

1- نخستین ویژگی تمامی کشورهایی که تا کنون در آنها انقلاب مخملی روی داده است این است که تمامی این کشورها تحت سلطه مستقیم یا غیر مستقیم روسیه بوده اند ؛ آنها یا قبلا از جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی بوده اند و یا اینکه جزء کشورهای اقمار شوروی بوده اند . بنابراین تا کنون ما رویدادی که در ادبیات سیاسی رایج جهان از آن به عنوان انقلاب مخملی یاد شده باشد نداشته ایم مگر اینکه کشور مورد بحث در دامنه اقمار شوروی سابق یا روسیه کنونی و یا تحت سلطه غیر مستقیم روسیه و یا به عبارتی در حوزه ” حیات خلوت ” روسیه تعریف می شده است.

2- دومین نکته ای که در تمامی کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده است این بوده که جامعه آنها در آستانه انقلاب مخملی به شدت دو قطبی شده و روسیه به وضوح طرف یکی از قطب های قدرت آن جامعه را گرفته است و البته  همواره بازنده انقلاب  های مخملی بوده است چرا که انقلاب مخملی در واقع حرکتی بوده است که از سوی نخبگان بی طرف ، ضد روس یا غرب گرای این جوامع علیه سلطه بلامنازع نخبگان تحت حمایت کرملین انجام شده است .

مثلا در جریان انقلاب نارنجی ها در اوکراین “ویکتور یانوکویچ” نامزد ریاست جمهوری در این کشور در افکار عمومی مردم اوکراین شخصیتی مورد حمایت روسیه تصویر می شد (که در واقع نیز چنین بود) و ویکتور یوشچنکو نامزدی بود که در جبهه مقابل قرار داشت و مورد حمایت مردم و نخبگان بخش غربی اوکراین و نیز آمریکا و اتحادیه اروپا قرار داشت.

در گرجستان هم چنین بود و ادوارد شوارد نادزه رییس جمهور گرجستان قبلا وزیر امور خارجه شوروی بود و هنگامی که در دهه 1990 میلادی و پس از  “گامسا خوردیا ” ( رهبر ملی گرای گرجی ها ) به ریاست جمهوری رسید در افکار عمومی مردم به حمایت روسیه از او شهره بود و روس ها تا روزهای آخر از او حمایت می کردند.

اما در جبهه مقابل میخاییل ساکاشویلی جناح ضد روسی را رهبری می کرد که از ملی گرایان گرجی ، نیروهای لیبرال و نیز نخبگان و مردم بی طرف و عادی تشکیل شده بود .

بنابراین قطبی شدن جامعه بین نامزد یا نیروی سیاسی تحت حمایت روسیه با نیروی مقابل که تحت حمایت قشر وسیع تری از جامعه و نیز  کشورهای غربی قرار داشتند یکی از مشخصه های بارز تمامی کشورهایی بوده است که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است.

3- نکته مشترک دیگر  در تمامی انقلابات مخملی این بوده است که موضوع تقلبات گسترده انتخاباتی در این کشورها صحت داشته است و صرفاً یک ادعای تأیید نشده نبوده است.

یعنی در تمامی کشورهایی که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است حاکمیت سیاسی تحت حمایت روسیه که یک طرف  قطب قدرت بوده است در جریان انتخابات با دست بردن در آرا تلاش کرده است تا نام نامزد حاکم را از صندوق در آورد.

در اوکراین و گرجستان و نیز در قرقیزستان چنین امری صحت داشت و حکومت های وقت که طرفدار تداوم حاکمیت نامزد مورد حمایت روسیه بودند با تقلبات گسترده انتخاباتی و دست بردن در آرای مردم نتیجه ای را اعلام کردند که با انتظار اکثریت جامعه هم خوانی نداشت و لذا این امر باعث بسیج گسترده و فوری اقشار اجتماعی در اعتراض به نامرد حاکم می شد که عموما افزایش فشارهای اعتراضی باعث می شد که نخبگان جناح اپوزیسیون  دست بالا را در مذاکرات داشته باشند و از جناح حاکم امتیاز بگیرند.

4- در تمامی کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده ، نارضایتی عمومی از سیاست های جاری جناح حاکم به آن حدی بالا  بوده است که  قشرها و طبقات مختلف اجتماعی را  وامی داشت که علی رغم تنوع دیدگاه هایشان برای تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی و…  به دور نامزد جناح اپوزیسیون جمع شوند و با حمایت همه جانبه از او تلاش کنند تا او به پیروزی برسد .

5- پنجمین ویژگی مشترک تمامی نمونه هایی که در آنجا انقلاب مخملی روی داده است این است که تمامی این کشورها یا با الگوهای حکومتی بسته اداره می شده اند و یا اینکه نظاماتی شبه دموکراتیک و کنترل شده داشتند .

با توجه به اینکه امکان بروز آزاد مطالبات سیاسی و اجتماعی در این گونه کشورها وجود نداشت، انباشت مطالبات  طبقات اجتماعی باعث می شد که در موقع و فرصت مناسب یک انفجار اجتماعی (البته عموما مسالمت آمیز و مدنی ) علیه جناح حاکم شکل بگیرد و عموما این انفجار اجتماعی در آستانه یا پس از انتخابات شکل می گرفت چرا که انتخابات فرصتی بود که حاکمیت مجبور می شد تا کمی آزادی های اجتماعی و سیاسی را گسترش دهد و امکان بروز نظرات مختلف را فراهم آورد و این حالت باعث می شد که اقشار سر خورده و ناراضی که سال ها امکان بروز و ظهور نارضایتی خود را نداشته اند به طغیان آیند و اعتراض خود را به صورت همه جانبه و گسترده علیه جناح حاکم به نمایش بگذارند.

بنابراین با توصیفاتی که درباره انقلاب مخملین شد یک نکته مشخص است و آن اینکه زمینه اجتماعی و سیاسی بروز و ظهور این انقلاب نه حمایت های خارجی بلکه مسایل داخلی است . استبداد سیاسی به همراه فساد گسترده در دستگاه حاکمیتی ، عدم امکان اعلام  نارضایتی عمومی از سیاست های جاری حکومت و تمامیت خواهی جناح حاکم (عموما طرفدار یا تحت حمایت روسیه ) در عدم تقسیم کیک قدرت با رقیبان و از همه مهم تر در گذار بودن این جوامع از یک جامعه بسته یا شبه دموکراتیک به یک جامعه آزاد و دموکراتیک و… زمینه های اصلی وقوع تحولی بوده است که از آن با نام ”  انقلاب مخملی ” یاد می شود.

و صد البته مثل هر تحولی در هر گوشه ای از جهان ، قدرت های  خارجی هم بسته به منافع خود سعی می کنند با رصد تحولات کشورهای در آستانه تحول یا در قبال آن تحولات راه سکوت در پیش گیرند و یا اینکه بسته به منافعشان از  یکی از طرف های درگیر حمایت کنند .

در بسیاری از موارد هم بوده است که کشورهای غربی از جریان انقلابات مخملی حمایت سیاسی و اقتصادی داشته اند . ولی این امر چیزی از اصل قضیه که همانا ” نارضایتی عموم مردم از شرایط موجود  و نخبگان حاکم ” بوده است کم نمی کند .

اگر سیاست مداری در کشور خود محبوب باشد  آمریکا یا غرب حتی اگر میلیاردها دلار پول خرج کنند نمی توانند آن فرد یا جریان را از چشم مردم بیاندازند مگر آنکه به واقع آن فرد یا جریان نقاط ضعف هایی داشته باشد که دشمنان بیرونی با به کار گیری آن نقاط ضعف به او ضربه بزنند.

به سخن دیگر به هیچ وجه امکان ندارد تا زمانی که شرایط اجتماعی وقوع یک تحول اجتماعی و سیاسی همچون انقلاب مخملی فراهم بوده باشد؛  چند کشورخارجی  و یا چند رادیو و سایت اینترنتی  و تلویزیون ماهواره ای و… در یک کشور دیگر یک انقلاب مخملی ایجاد کنند.

از این رو با توجه به مشخصات و مولفه های ذکر شده برای انقلاب مخملی، جریانی که قطعاً ایران را حیات خلوت روس نمی داند ، بر سلامت انتخابات تاکید دارد و مردمسالاری در کشور را جاری و ساری می داند ، نباید در عنوان گذاری بر روی تحولات بعد از انتخابات از تعبیر “انقلاب مخملی” استفاده کند چه آن که این امر در دل خود حاوی یک پارادوکس سیاسی است.بنابراین بهتر است فرافکنی را در این باره کنار گذاشت .

رادیوها ورسانه های خارجی و… همواره بوده اند و خواهند بود . ریشه اصلی مشکلات در درون است و برای رد یابی علت تحولات اخیر اجتماعی در کشور بهتر است نگاهمان به داخل باشد و آدرس اشتباهی ندهیم و البته مواظب بیرون از مرزهایمان نیز باشیم که از آب آلوده ماهی نگیرند.

در نوشتار قبلی که هفته گذشته درباره موضوع انقلاب مخملی نگاشته شد ، سعی شده بود تا با مقایسه ای از آنچه که انقلاب مخملی در کشورهایی که این تحول اجتماعی و سیاسی در آنها اتفاق افتاده است ، نقاط مشترکی پیدا شود و مقایسه ای بین شرایط کشور ما و آن کشور ها از این منظر صورت گیرد.

با توجه به اهمیت موضوع و استقبال خوانندگان سایت از مطلب قبلی و نیز انتقادات و پیشنهادات برخی از خوانندگان درباره محتوای مطلب قبلی ،بی مناسبت نیست برای موشکافی بیشتر قضیه نکاتی راجع به امکان یا عدم امکان تحقق انقلاب مخملی در ایران با توجه به ساختارهای اجتماعی و سیاسی کشور به نظر خوانندگان ارجمند عرضه شود:

نگارنده معتقد است که اساسا چیزی به اسم انقلاب مخملی در ایران با توجه به شرایط کشور امکان تحقق ندارد  و این امری است که عموما پویشگران سیاسی و اجتماعی در کشور به آن اشراف و اذعان دارند. یعنی مثلا به گونه ای نیست که عدم امکان تحقق انقلاب مخملی در ایران فقط از جانب عده ای قابل کشف باشد و برخی متوجه این قضیه نباشند و سعی کنند در ایران انقلاب مخملی راه بیندازند و بعد گرفتار شوند و کارشان به دادگاه بکشد و…

در این نوشتار قصد دارم تا نشان دهم اگر کسی اندک اطلاعی از اوضاع سیاسی و اجتماعی در ایران داشته باشد ، به خوبی خواهد فهمید که در ایران امکان وقوع انقلاب مخملی با توجه به شرایط توزیع قدرت و ساختار های قدرت و ثروت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و… وجود ندارد ، و فهمیدن این موضوع نیاز به هوش یا مطالعات و تحصیلات خاصی ندارد . بنابراین از کسانی که سال ها در عرصه سیاسی کشور پویش کرده اند و به قول معروف ” عمری در این را ه گذاشته اند  ” بسیار بعید می نماید که به فکر راه انداختن انقلاب مخملی در ایران باشند ، استدلال این فرضیه بر چند پایه مشخص استوار است :

1- در کشورهایی که انقلاب مخملی در آنجا روی می دهد ، سازمان دهی و سازمان یافتگی سیاسی  و وجود احزاب شناخته شده و دارای پایگاه اجتماعی و قدرت سازمان دادن به هواداران و مردم یک ضرورت است .

در ایران ، چنین سطحی از سازمان یافتگی وجود ندارد و دلایل آن نیز متنوع است . هم فرهنگ کار جمعی در روحیه ما ایرانی ها ضعیف است و هم اینکه دولت ها و حکومت ها به لحاظ تاریخی با سازمان یافتگی مخالفان خود با هر ابزاری مخالفت کرده و تلاش می کرده اند (و می کنند ) که حریف، سازمان لازم را به خود نگیرد .

بنابراین با توجه به اینکه در انقلابات مخملی سازمان یافتگی اعتراضات یک اصل و پایه مهم برای وادار ساختن حکومت به عقب نشینی است ، با توجه به فقدان این شرط در ایران کسانی که احتمالا می خواسته اند انقلاب مخملی کنند باید بسیار بسیار ناآگاه بوده باشند  که با توجه به سابقه متهمان دستگیر شده در این زمینه این امر بعید به نظر می رسد .

2- شرط دیگر برای تحقق انقلاب مخملی وجود قدرت رسانه ای (نه بیشتر بلکه لااقل هم سطح جناح حاکم ) است . در کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده است احزاب مخالف دارای تریبون های مختلف رسانه ای (از روزنامه و شبکه رادیویی گرفته تا شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و…) بوده اند.

این شبکه های متعدد رسانه ای در واقع تسهیل گر ارتباط احزاب مخالف با بدنه اجتماع و هوادارانشان بوده است . حال اگر بخواهیم کشور خود را در این زمینه مقایسه کنیم می بینیم که بزرگ ترین رسانه در کشور ما که صداوسیما است کاملا و دربست در اختیار جناح حاکم قرار دارد و احزاب منتقد دولت در بهترین حالت دارای یک روزنامه ( با تیراژ حداکثر 50 هزار نسخه ) و یک یا چند سایت اینترنتی هستند .

این سطح از قدرت رسانه ای به هیچ وجه یارای مقاومت با فراگیری رسانه صداوسیما را ندارد . بنابراین در یک نبرد نابرابر رسانه ای از قبل معلوم است که مغلوب چه کسی است . از سوی دیگر این شرایط هنگامی تشدید می شود که در نظر آوریم حتی همین بضاعت اندک رسانه ای مخالفان در ایران هم با حق وتوی جناح حاکم در توقیف و فیلترینگ رسانه ها و سایت ها و… رنگ می بازد و جناح حاکم می تواند هر وقت که بخواهد همین ابزار اندک رسانه ای مخالفان را نیز  مسدود کند .

3- هزینه فعالیت سیاسی و مخالفت با جناح حاکم در ایران بسیار بالاتر از کشورهایی است که در آنها انقلاب مخملی روی داده است .

در آن کشورها وجود طبقه یا احزابی با نام اپوزیسیون تقریبا امری جاافتاده و مورد پذیرش بوده است ولی ساختار قدرت در حاکمیت سیاسی در ایران بسیار متفاوت ار جاهایی است که در آنها انقلاب مخملی روی داده است .

در قوانین موضوعه در ایران لبه مرز ” محاربه ” و فعالیت سیاسی ” مخالف ” گاه آن قدر به هم نزدیک است که ممکن است با تفسیرهای موسع از قانون گروه یا جماعتی به عنوان محارب جواز اعدام بگیرند . در حالی که این امر در کشورهای اروپای شرقی و آسیای مرکزی و قفقاز که در برخی از آنها انقلاب مخملی روی داده است بسیار متفاوت است و در آنجا احکامی همچون اعدام در قوانین پیش بینی نشده است .
بنابراین هزینه فعالیت سیاسی یکی از مشخصه هایی است که می توان امکان یا امتناع وقوع انقلاب مخملی را در کشوری مورد بررسی قرار داد . کشورهایی چون ایران که به لحاظ تاریخی موضوع جناح یا حزب سیاسی مخالف و اپوزیسیون جا افتاده نیست و هزینه فعالیت سیاسی در آن بالاست ،  کاروان انقلاب مخملی نمی تواند با توجه به هزینه های مترتب بر فعالیت سیاسی مخالف ، جذب نیرو و هوادار بکند.

4- نکته دیگری که وجود دارد این است که در ایران به رغم کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده است ، حکومت به لحاظ منابع درآمدی ” خود اتکا ” است و نیازی به مالیات شهروندان و دیگر منابع در آمدی از جامعه ندارد .

در کشورهایی که در آنها انقلاب مخملی روی داده است دولت ها عموما به لحاظ اقتصادی ضعیف بوده اند و نمی توانسته اند در شرایط بحرانی یک ماهه ، دخل و خرج خود را تنظیم کنند و حتی به کارمندان دولت حقوق پرداخت کنند.
اما در آمدهای سرشار نفتی در ایران که کاملا در اختیار دولت است منبعی ظاهرا لایزال است که همواره در حکم پشتیبان دولت عمل می کند و به عبارت دیگر ” هیچ گاه دست دولت ایران در پوست گردوی نداری نمی ماند” . علاوه بر آن این درآمد سرشار دست دولت را در تشویق و تنبیه موافقان و مخالفان باز می گذارد .

با توجه به آنچه که به اختصار ذکر شد و عموما مردم و پویشگران سیاسی هم این مطالب را می دانند ، اندیشیدن درباره انقلاب مخملی در ایران با شرایط موجود سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و… امری عبث و بی نتیجه محسوب می شود و بسیار بعید به نظر می رسد که سیاست ورزان ایرانی  با طنابی چنین آشکارا سست ، به ته چاه بروند.

بنابراین چیزهایی که امروزه درباره تلاش عده ای برای به پا کردن یک انقلاب مخملی در ایران می شنویم در بدبینانه ترین حالت ، همان تلاش ناکام برای کسب قدرت از سوی مخالفان جناح حاکم است که از قضای روزگار با توجه به بضاعت اندک مخالفان و قبضه تمامی ابزار قدرت از سوی جناح حاکم عملا آب در هاون کوبیدن بوده است . در واقع اتهام کسانی که امروزه آنها را با عناوینی چون سران آشوب و.. نام می برند تلاش ناکام برای کسب قدرت در جریان یک انتخابات بوده است .

ارسال نظر برای این مطلب مسدود شده است.