همه چیز درباره انقلاب های مخملین
کد مطلب: 3477 | تاریخ ارسال: 11 آگوست 2009 |انقلاب مخملين واژهاي متناقض است به اين معنا كه «انقلاب» يعني دگرگوني همراه با تغييرات اساسي و خونين و مسلحانه يا براندازي يك نظام سياسي به صورت پايهاي در حالي كه «مخملين» يا «رنگي» به معناي تغييرات نرم،آرام و بدون خونريزي است.
به گزارش مرکزی دیلی ، جهانگیر کرمی( کارشناس روسیه و قفقاز ) در روزنامه اعتماد ملی اینگونه نوشته است:
انقلاب مخملين واژهاي متناقض است به اين معنا كه «انقلاب» يعني دگرگوني همراه با تغييرات اساسي و خونين و مسلحانه يا براندازي يك نظام سياسي به صورت پايهاي در حالي كه «مخملين» يا «رنگي» به معناي تغييرات نرم،آرام و بدون خونريزي است.
انقلاب رنگين يا مخملين در عمل به تحولاتي براندازانه اطلاق ميشود اما اين براندازي همراه با خونريزي نيست. به عبارت ديگر حدفاصلي است ميان انقلاب و تحول (يا رفرم و اصلاح).اين مفهوم در ابتدا براي تحولات اروپاي شرقي دهه 80 از جنبش همبستگي لهستان گرفته تا تحولات مربوط به بلغارستان، روماني، چكسلواكي و يوگسلاوي و ساير نظامهاي كمونيستي بهكار گرفته ميشد كه به تدريج جاي خود را به نظامهاي دموكراتيك دادند. اين تجربه بعدها در جمهوريهاي سابق روسيه مثل اوكراين، گرجستان يا حتي قرقيزستان اتفاق افتاد و البته برخي براي تحولات نظامي سال 2005 ازبكستان هم از آن اصطلاح استفاده كردند. بنابراين اصطلاح انقلاب رنگي اشاره به تحول (يا رفرمي)دارد كه هم از اصلاح تندتر و بنيان براندازانهتر است و هم از انقلاب نرمتر و معتدلتر است.
البته نميتوان اين تحولات را تنها مربوط به «قفقاز» دانست، چراكه اوكراين درحوزه قفقاز قرار ندارد، بلكه بهتر اين است كه «جمهوريهاي پيرامون روسيه» را به جاي قفقاز بهكار گيريم. ويژگي و شرايط اين كشورها آن بود كه از يكسو آنها به كشورهاي اروپاي شرقي نزديك هستند و حتي در برخي تحليلها ميتوان اوكراين را جزو اروپاي شرقي به حساب آورد. از سوي ديگر اين كشورها (گرجستان و اوكراين) از سابقه كمونيستي برخوردارند. يعني يا كمونيستياند يا نظام سياسيشان به جا مانده از كمونيسم است و تجربه كمونيستي دارند. بنابراين همان اتفاقاتي كه در اروپاي شرقي رخ داده بود بهگونهاي در اين كشورها هم تكرار شد و نظامهاي سياسي موجود را به سوي يك نظام سياسي همگرايانهتر و متمايلتر به اروپا و آمريكا متحول كرد. بنابراين ويژگي اين منطقه اين است كه يكي سابقه و سنتكمونيستي دارد و در قلمروي شوروي بوده و ديگر اينكه به جغرافياي اروپاي شرقي نزديك هستند.
ويژگي عمده جنبشهاي مخملين يا تحولات سياسي رنگين در فراطبقاتي بودن آنهاست. يعني نميتوان آن را متعلق به يك طبقه خاص اجتماعي دانست. به بيان ديگر،از يكسو روشنفكران، تحصيلكردها، دانشجويان، خبرنگاران و طبقهاي كه با دانش، رسانه و ارتباطات سرو كار دارند در آن فعال هستند و از سوي ديگر طيف وسيعي از مردمي كه از وضع موجود ناراضياند به اين جنبش ميپيوندند. حتي ممكن است يك گروه قومي كه معترض به وضعيت موجود در آن كشور خاص هستند نيز وارد ميدان شوند. البته تجربهاي كه در اين كشورها رخ داده متفاوت است. بهطور مثال، در اوكراين عمدتا اوكراينيها در مقابل روسهاي شبهجزيره كريمه قرار داشتند. به عبارت ديگر،از طرفي مردم اوكراين با توجه به ويژگيهاي مذهبيشان يعني كاتوليكها در مقابل ارتدوكسها، اوكراينيتبارها در مقابل روستبارها و طرفداران گرايش به سمت اروپا در مقابل طرفداران گرايش به سمت مسكو قرار داشتند. بنابراين نميتوان به راحتي اذعان كرد كه يك طبقه خاصي در آن اعتراضات حضور داشتند، بلكه مجموعهاي از افكار و انديشهها و انسانها با تمركز بر سه مولفه روشنفكر، ضدخارجي (به مفهوم اوكرايني در مقابل روس) و نگاه به غرب بودند كه در آن سهيم بودند.
در گرجستان عناصر انقلاب رنگي روزنامهها و اهالي رسانه، انجمنهاي مردمنهاد (NGOها) و تحصيلكردهها بودند اما طيف وسيعي از مردم (يا اكثريت قاطع مردم) كه عمدتا صفت ناسيوناليستي يا قومي گرجي درمقابل نفوذ روسيه و حضور عناصري از روسيه در قالب پايگاههاي نظامي در آبخازيا، اوستيا و آجارستان داشتند و همچنين با خودمختاري محلي اين سه واحد قومي در داخل گرجستان به عنوان نمادي از روسيه به مخالفت برخاستند.