امروز امروز : شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday, May 18, 2024 آخرین بروز رسانی آخرین بروز رسانی: ۸ بهمن ۱۳۹۳ [اخبار امروز: 0]
درباره ما تبلیغات در سایت ارتباط با ما فراخوان همکاری خروجی RSS

تبلیغات اینترنتی رایگان در استان مرکزی و اراک

بخش ویژه پایگاه های اینترنتی *** همه تبلیغات

تخفیف ویژه تبلیغات در پربازدیدترین سایت استان مرکزی

شرایط و تعرفه تبلیغات *** مشاهده آگهی ها و نیازمندیها

برای آنها که حرفه ای اخبار را دنبال می کنند

راهنمای استفاده از خبرخوان *** نسخه سریع مرکزی دیلی


افشاگری صریح و خواندنی درباره عقبه مبهم جریان انحرافی و مشایی

افشاگری صریح و خواندنی درباره عقبه مبهم جریان انحرافی و مشایی

کد مطلب: 29325 | تاریخ ارسال: 17 سپتامبر 2011 | چاپ صفحه

قرار بود این مصاحبه پس از موافقت استاد گلپور با حذف قسمتهای آندرلاین (عباراتی که به هر دلیلی و در راستای هر سیاستی توسط مسئولان روزنامه شرق قابلیت انتشار نداشته و نشر مصاحبه مشروط به حذف آن گردیده بود)؛ در روزنامه شرق منتشر شود که با توجه به عدم انتشار آن تا کنون با وجود گذشت حدود 2 ماه، سایت عماریون جهت قضاوت افکار عمومی اقدام به انتشار آن می نماید.

بپرسیدند از محمود غازی 

چرا چندین گرفتار ایازی ؟

بگفتا چون که از وی ناگزیر است

از این پس ما غلامیم او امیر است!

 

متن کامل مصاحبه ی استاد رضا گلپور با جناب آقای سروش فرهادیان خبرنگار محترم روزنامه شرق

 لازم به تذکر است قرار بود این مصاحبه  پس از موافقت استاد گلپور با حذف قسمتهای آندرلاین (عباراتی که به هر دلیلی و در راستای هر سیاستی توسط مسئولان روزنامه شرق قابلیت انتشار نداشته و نشر مصاحبه مشروط به حذف آن گردیده بود)؛ در روزنامه شرق منتشر شود که با توجه به عدم انتشار آن تا کنون با وجود گذشت حدود 2 ماه، سایت عماریون جهت قضاوت افکار عمومی اقدام به انتشار آن می نماید.

 

{خبرنگار شرق:} گويا شما خيلي به نوشتن نامه‌هاي جنجالي علاقه داريد.

{استاد رضا گلپور:} با عرض سلام ،تشکر،ادب ، احترام و خاکساری به شما و همه ی خوانندگان عزیز و فهیم روزنامه تان ؛ در پاسخ فرمایش شما باید عرض کنم به دليل عدم تعارف وتکلف با خودم و مخاطبینم هميشه سعي كردم صراحت و صداقت را محور قرار بدهم. در فضاي سياسي متعارف كشور ما معمولاً هرچقدر بالاتر مي‌روید تعارف جاي مواجهه ی شفاف با سوالات و شبهات و حل مشکلات طرح شده درباره ی سوابق افراد را می گیرد.اگر نامه های من جنجالی به نظر می آیند به اين دليل است كه به عنوان مثال خيلي‌ها تعارف مي‌كنند كه از آقاي هاشمي رفسنجاني بپرسند بالاخره شما از اساس در خانواده ثروتمندي بودید يا مسیر انقلاب اسلامی و کمک های مالی آقای تولیت باعث شد شما به اين ثروت هنگفت برسید؟
سروش فرهادیان خبرنگار روزنامه شر ق که مدعی بود روزنامه اش حرفه ای! عمل کرده و هر مصاحبه ای را منتشر خواهد کرد!
این باورهای ساده لوحانه نسبت به حرفه ای بودن روزنامه های طرفدار به اصطلاح جنبش اصلاحات در ذهن خام بسیاری از همکاران ایشان نیز قایل اشاره است.

 

*تا به حالا چند نامه جنجالي نوشتيد؟

نامه های زيادی نوشتم ولی رقم دقیق آنها را یادم نیست.

 

* ودلیل این نامه نگاری ها پر تعداد چیست؟

به نظرم راه شرعی انتقاد همین است. چون خیلی از انتقادها را ترجیح می دهم برای خود آن فرد بفرستم شاید تعداد نامه نگاری ها زیاد شده.

 

*همه نامه هایی که نوشتید منتشر نشده؟

نه خير، انتشار را گذاشتم به عهده خود فرد .خودم در صورتی که انتشار نامه بازتاب ایجابی و تأثیر داشته باشد آن را منتشر می کنم.

 

* و تبعات این نامه ها چه بوده؟

یکی اینکه شما الان اینجائید.دیگر اینکه من درمورد نامه مفصلي كه به آقاي خاتمي نوشتم شش ماه زندان رفتم اما تا به امروز هم اصل آن نامه را منتشرش نكردم. در مورد نامه به مشایی هم با هجومی مواجهه شدم که انسان خوف می کند.

 

*چه سالي به خاتمي نامه نوشتید؟

سال 1383.

 

*يعني رییس جمهور دوره اصلاحات به دليل نامه شخصي كه براي او  فرستاديد با شما برخورد کرد؟

نامه ام شخصی نبود . ایشان مطابق قانون اساسی ؛ رئیس شورایعالی امنیت کشور بود و به او در جایگاه دارنده ی این عنوان حقوقی ، مواردی را ازانحرافات ویا مفاسد برخی مرتبطینش در معاونت بازرسی ویژه رئیس جمهور و شبکه ی باقیمانده از نیروهای باند سید مهدی هاشمی معدوم در معاونت های ویژه ی برخی وزارتخانه ها و یا نهادها ؛ نامه نوشتم .اما  او نه تنها ظرفیت استفاده از ماحصل پژوهش هایم را در برخورد با انحرافات مسلّم کسانی نظیر کامبیز قنبری (خسرو تهرانی)،قاسم میرزایی،علی هاشمی،بیژن تاجیک،محمدمحسن سازگارا ،مهدی قوام هنر و امثالهم را نداشت بلکه وزارت اطلاعات تحت مدیریت او در آن جایگاه ، من را در خيابان انقلاب تقاطع پل چوبی به شکل زننده ای دستگير كردند.

 

*و چه محکومیتی به شما دادند؟

البته در نهایت پس از چهل شبانه روز انفرادی وشش ماه بازداشت در بند 209 زندان اوین من محكوميتي درباره ی اتهاماتی که به من تفهیم شده بود،پيدا نکردم و از آن اتهامات تبرئه شدم.

 

*به رهبري هم نامه نوشتيد؟

معمولا نامه های مهم خطاب به مسئولین را به دفترشان رونوشت می زنم.

 

*يعني هرگز خطاب قرارشان نداديد؟

جز موارد واقعاً اضطراری،نه!چون معمولاً به ذهنم نيامده كه مثلا اگر خدای ناکرده اتهامی به رييس‌جمهور ،نماينده ی مجلس ،فلان ضابط یا قاضی یا شهردار و یا مسئولین دیگر نظام وارد است حتی در صورت اثبات،اینها را به مسئولین بالاتر‌ تعميم بدهم .نظام سیاسی ما راهکارهای مشخص و قانونی در اطلاعرسانی و پیگیری افکار عمومی دارد . به همین دلیل جز در سطح رونوشت یا واقعاً اضطرار ، برای  مقام معظم رهبری نامه ننوشتم.

 * جنجالي‌ترين نامه‌هاي  که چند وقت اخیر منتشر شده را هم شما نوشتید.

من به وظيفه ی شهروندی و شرعي ام عمل کردم.به تحلیل و تسمیه ی شما هم احترام می گذارم.

 

*شما دو نامه جنجالی در مورد اسفندیار رحیم مشايي نوشتید که به نوعی سر آغاز بحث های معروف به جریان انحرافی شد.

بله!يك نامه مستقیم به آقاي مشايي نوشتم و يك نامه هم در رابطه با مشایی به آقاي احمدي‌نژاد نوشتم.الان هم درحال بررسي هستم كه آيا لازم است بخش دیگری از مستنداتم را منتشر کنم.

 

*باتوجه به اینکه گفتید برخی از نامه هایی که نوشتید را منتشر نکردید مایلم بدانم چند نامه در مورد  مشايي نوشتيد که دو نامه از آن ها منتشر شده؟

بگذاريد اينها بماند. حالا غير از اين دو نامه ، هم نامه هایی بوده و هم  بحث های حضوری  بوده و هم چیزهای دیگر!

 

* چه انگیزه ای باعث شد تا به مشایی و در مورد مشایی نامه بنویسید؟

چون احساس كردم در مورد مشایی كسي صورت سوال را درست مطرح نمي‌كند. من در واقع سعی کردم صورت مساله را درست مطرح کنم.

 

*و صورت درست مساله چیست؟

در نظر من اين است  كه آقاي اسفنديار رحيم مشايي صلاحيت لازم براي قرار گرفتن در يك پست مديريتي راهبردي مثل معاونت اول رییس جمهور و دریافت تفويض اختيارات اقتصادي و فرهنگي و استراتژيك و غیره ی رييس‌جمهور را بدلایل سوابق مبهم و پر ریسک خود و آلودگی های شدید تماس اعضای درجه ی یک خانواده ی او با سازمان محارب منافقین خلق ایران ،ندارد.ايشان الان رييس دفتر و  نماينده تام‌الاختيار رییس جهوردر 17 -18 مسوولیت هستند و به نظر من این بسیار خطرناک است.

شاید اهمال در تشخيص اينكه مشایی صلاحيت حضوردر برخی از سمت ها را داشته يا نه در ابتداي انقلاب توسط نهادهای نظارتي و گزينشي وقت ،به دلیل شرايط اضطرار يا حتي وجود جرياناتي كه رئوسشان درسطوح عالي قدرت سالم نبودند مثل جریان ناسالم تابع قائم مقام رهبری آقای منتظری در واحد نهضت های آزادیبخش سپاه یا عملیات ویژه ی وزارت اطلاعات یا نظائر آن ، قابل درک باشد ؛ اما این که چرا بعداً سيستم امنيتي به صلاحیت ایشان رسیدگی کاملی نکرده محل سوال است که باید طرح شود.

مثلاً  در پژوهشهای تاریخ انقلاب به این وقایع برخورده ام که برادر اسفندیار ، یعنی بختیار رحیم مشایی با اسم مستعار کورش رحیمی بدلیل سابقه ی کثیف همکاری با محاربین سازمان تحت امر رجوی در شُرُف اعدام بوده.برادر خانم بختیار هم سابقه ی فوق و زندان به همین دلیل را دارد.

برادر فوت شده ی دیگراسفندیار، ناصر رحیم مشایی همین سابقه و اخراج از آموزش و پرورش. علی صالحی خواهرزاده ی اسفندیار به دلیل همان سابقه اعدام شده . احمدرضا رحیم مشایی اعدام شده و در حیاط منزلش در کتالم رامسر دفن شده یعنی حتی مردم بدلیل نفرت از جنایاتشان ، اجازه ی دفن جنازه ی این محاربین را در مقبره ی عمومی نداده اند. صدیقه رحیم مشایی  همان سابقه از اقتصاد و دارایی اخراج شده .عظیم رحیم مشایی پسر اکبر عموی اسفندیار ؛چندین سابقه ی زندانی و فعلاً متواری و خارج از کشور از نیروهای فعال سازمان کثیف و جهنمی منافقین بوده است.عبدالکریم رحیم مشایی کارمند بانک در گیلان با همان سابقه اخراج از بانک،ساپورتر مالی و امکاناتی برای تیمهای آدمکش سازمان جهنمی.جواد رحیم مشایی کارمند فرودگاه مهرآباد با همان سابقه دستگیر و اخراج شده.خجسته رحیم مشایی فعلاً خانه دار همان سابقه و زندانی داشته.طاهره ذبیحیان همسر اوّل اسفندیار همان سابقه و در اعضای خانواده ی او نیز به همین ترتیب.محمد رضا رحیم مشایی پسر عموی دیگر الان ساکن آمریکا ونمیخواهم خسته تان کنم ولی لُبّ نگرانی من اینست

که حتی الان هم نمی بینیم آنطور که لازم است دنبال جواب این سوال بروند و به صلاحیت مشایی رسیدگی کنند. چون متاسفانه او تأثیرگذار در کسی است که ارادت خاصی به او دارد.

درسال 84 اقاي احمدي‌نژاد شعارهاي عدالت محور و مردمی زيبايي داد كه مي‌توانست او را در آینده مثال زدنی و جاودانه كند امابه دلیل حمایت نامعقول و درک نشدنی از مشایی ببینید وضعیت او چگونه شده است.

 

*الان پس از شش سال قضاوت شما نسبت به احمدی نژاد اين است كه وضعیت اش را مناسب نمی بینید؟

بله چون عملکرد مدیریتی این احمدی نژاد فعلی در زمینه هایی که نفی اصولی اشکالات و انحرافات موجود در مدل مدیریتی هاشمی و خاتمی بود متاسفانه حتی تا 180 درجه تغییر،ارتجاع داشته .

به نظر من خيانتي كه بواسطه ی عشق و ارادت حضرت آقای احمدي‌نژاد به اسفندیار رحیم مشایی این عنصر مشکوک السابقه و یا به تعبیر برخی فقها بیّن الغی در حال وقوع است؛ قبل از اینکه به اعتماد رأی دهندگانِ به او بوده باشد، به نام و شهرت جهانی خود احمدی نژاد بوده… خیانت به محمود احمدی نژادی بوده که تواضع ، و پافشاری متین درطرح شعارهای رقابت  انتخاباتی اش  با تفکر هاشمی رفسنجانی و مدیریت وامدار او ؛ تداعی کننده ی  گفتمان ولایتِ فقیه‌محور و  ظلم ستیز  و عدالتخواه در کشور، منطقه و جهان بود. اولین خاسر از تغییر ماهیت مدیریتی احمدی نژاد که ناشی از ارادت غیر معقول او به شخصیت رحیم مشایی است خود اوست !احمدی نژاد به برکت دفاع هیئآت مذهبی و مساجد یعنی پایگاه اصلی مستضعفین و پیکره مردم شریف ایران اسلامی مي‌توانست به عنوان شاخص عملی سلوک مدیریتی مردمی و نافی کبریایی وغرور دشمن شادکن کارگزارانی ها  و مشارکتی ها، می رفت که تاریخی و جاودانه بشود.

 

*و چرا نشد؟

چون در ابتدا تمام تمرکزش را بر این قرار داده بود که اشتباهات آقاي هاشمي را تکرار نکند ولی ارادتش به مشایی این تمرکز را از او گرفت…

 

*چه اشتباهاتی؟

مثلا معتقد بود هاشمی شايسته‌سالاري لازم را نداشته و باندمحور بوده و تمرکز کرد که خودش آنها را تکرار نکند.

آقای احمدی نژاد شعار داد که نباید مدیریت را بین یک گروه کوچک تقسیم و دست بدست کنیم .اما خودش مدیریت را در یک گروه کوچک مشایی محور محصور کرد. ملتفت نشد كه آقاي هاشمي چه بلايي – هدايت شده يا هدايت نشده-  بر سر نام احمدي‌نژاد آورد.

 

*محصور کردن قدرت در یک گروه خاص توسط احمدی نژاد چه ربطی به هاشمی دارد؟

دارد.در عالم سیاست مي‌دانيد كجا؟ آنجا كه هاشمی او را به این اشتباه استراتژیک رساند که در بازی حمایت از مشایی، به عنوان نمایش کبریای خود ، آقاي رحيمي را به عنوان يك عنصر متملق هاشمي‌محور با آن سوابق کارگزارانی به  معاونت خودش برگزیند.

 

*ربطش به هاشمی چیست؟ کسی که او را برای انتصاب رحیمی مجبور نکرده؟

احمدی نژاد وقتي مي‌خواست آقاي مشايي را به عنوان معاون اول بگذارد و با تذکر قانونی ولی فقيه مواجه شد که مشایی نبايد در هيچ معاونتی باشد ؛ بعد از آن بدون اينكه متوجه باشد در دام مدل مدیریتی آقاي هاشمي افتاد.گفت حالاكه قانوناً من نمي‌توانم مشايي را معاون اول  كنم، كسي را مي‌گذارم كه مشايي نفوذش بر او كامل باشد؛ پس آقای رحیمی را معاون اول کرد. من شنيدم رحيمي وقتی مي‌خواهد آقاي مشايي را ببيند بايد از دفتر او وقت بگيرد! احمدی نژاد ملتفت نشد در عالم التزامات سیاسی اسطوره احمدي‌نژاد كه مي‌توانست يك اسطوره تاريخي باشد  چگونه با تيزهوشي آقاي هاشمي در انجام این تزریق نابود شد.هاشمی  توانست آقاي رحيمي را بيخ گوش  احمدی نژاد قرار دهد و او را از نظر مالی و اجرايي همه کاره دولت احمدي‌نژاد کند.این گونه بود که اقای هاشمی اسطوره احمدي‌نژاد را به دست خود احمدي‌نژاد در افکار عمومی بلکه در قضاوت هوشیاران تاریخ متلاشي كرد.

 

*این استدلال شما البته خیلی توهمی به نظر می آید. خب ماجرای نامه به مشایی چه بود و از کجا شروع شد؟

چون هنر فعالیت سیاسی اصولی در فهم سریع و به موقع روابط سیاسی و تحولات اقتضائات آن هست شما می گوئید خیلی توهمی ! فقط یک مثال می زنم بارها درباره ی هاشمی رفسنجانی در پژوهش هایم شبهات جدّی را مستنداً دیده و در مکتوباتم خطاب به ایشان مطرح کرده ام . البته هنوز بعد از سه دهه از انقلاب آقای هاشمی در افکار عمومی به آنها پاسخ جدی نداده مثلاً 

شبهه ی روابط عمیق و راهبردی سیاسی ، شبکه ای و مالی آقای رفسنجانی با نماینده ی هفت دوره مجلس شورا(ی ملّی دوران طاغوت!) جناب سید ابوالفضل مصباح التولیه (فرزند ميرزا باقر متولي باشي سالار التوليه) معروف به سيد ابوالفضل توليت که عامل اصلی تبدیل او از فقر و گمنامی به تمولی  است که می بینیم.

شبهه ی دوّم نقش آقای رفسنجانی در تهیه ی اسلحه و حکم شرعی ترور حسنعلی منصور با علم به مخالفت شدید و راهبردی امام خمینی با این مسأله.

شبهه ی سوّم حمایتهای مالی دکتر محمد مصدق السلطنه و  سفیر اردن در تهران از هاشمی رفسنجانی و یا حمایتهای مختلف و بویژه  مالی آقای رفسنجانی از سازمان مجاهدین خلق  ایران قبل و بعد از جریان مارکسیت شدن بخش عمده ای از سازمان.

شبهه ی چهارم اینکه روایت خارج شده از فحوای بیانِ آقای رفسنجانی درست است که امام خمینی در عرض و یا حتی مدیون او قرار میگیرد یا روایت مستند به عقل و بدیهیات تاریخی ؟!

شبهه ی پنجم درباره ی اسرار سفرهای قبل از انقلاب آقای رفسنجانی به خارج از ایران بویژه بلژیک و ایالات متحده ی آمریکا و نقش کلیدی باجناق مقیم بلژیک آقای رفسنجانی که در تمام منابع رسمی خاطرات از افشای هویت او فراری اند. (البته دیدم که در برخی منابع قابل توجه دیگران از باجناق با نام رضا امینیان اشاره شده…

برادر من !آقای رفسنجانی کهنه کار تر از آنیست که پیام رأی مردم در هر دو انتخابات را نشنیده باشد.حتی وزنکشی به اصطلاح جنبش اجتماعی داخلی و خارجی جریان های بعضاً متضاد متحد شده روی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد را هم که خودش با نامه ی تهدید آمیز بی سلامش به مقام معظم رهبری چراغ سبز داده بود با حماسه ی خودجوش چند میلیونی مدافعان ولایت فقیه در نهم دی ماه دیده بود. صمیمی ترین همراهان و دوستانش هم در مجلس خبرگان رهبری ترجیح را در جایگزینی محترمانه اش دیدند.پس او اگر بدنبال حفظ حداقلی خودش هم باشد باید از هر روزنه ی ضعفی در رفتار احمدی نژاد و تیمش استفاده میکرد.

اینکه رحیمی که روزگاری هاشمی را خورشید کردستان می نامید لازم باشد احمدی نژاد را پیغمبر احتمالی آن اهل سوریه!در سفر خود بخواند چه باک؟! مهم این بود که ارادت محمود احمدی نژاد به اسفندیار  که یاد آور ارادت سلطان محمود غزنوی به ایاز اویماق است،رحیمی مدیون رفسنجانی را به جامه ی صدارت معاون اولی احمدی نژاد بپوشاند!

حالا هی حاج داوود احمدی نژاد از جریان انحرافی برادر کوچکش داد و بیداد کند! چه زیبا سروده جناب نظامی گنجوی :

یافته در نغمه ی داوود ساز

قصه ی محمود و حدیث ایاز!

 

یا حضرت اوحدی مراغه ای در تحلیل ارادت به ایاز فرموده :

بپرسیدند از محمود غازی 

چرا چندین گرفتار ایازی ؟

بگفتا چون که از وی ناگزیر است

از این پس ما غلامیم او امیر است!

 

ما هم هی باید فریاد بزنیم که دکترمحمود! حضرت حافظ می فرماید:

غرض کرشمه ی حُسن است ورنه حاجت نیست

جمال دولت محمود را به زلف اَیاز!

 

بگذریم. اتفاقاً من وقتي ديدم آقاي احمدي‌نژاد این بازي که گفتم را خورده ودرمحاصره كامل نيروهايي است كه صلاحيت لازم را ندارند این نامه را نوشتم.

 

*شما در متن نامه به مشایی  در چرايي نامه نوشتید كه به دليل تلاش‌هاي پژوهشي مختلف فعلا قصد پرداختن به موضوع شما را نداشتم اما ديروز كه دوست مشترك من پيغام استهزاگونه شما را آورد …

ببینید در مورد آقاي مشايي از منابع مختلف حرف‌هايي شنيدم كه مرا به این نقطه رساند که مشایی از لحاظ مباني اندیشه ،واقعا قائل به روحانيت و مرجعيت نيست.با خودم فکر کردم اين انحرافات یا در سابقه‌اش هست يا اينكه واقعاآدم مظلومي است و كاركرد رسانه‌ها باعث شده كه جلوه خلافکاری از او نشان داده شود.در نتیجه از او توضیح خواستم و چند جلسه‌اي بحث كرديم.من سوالاتم را دقيق می پرسيدم. مثلا در مورد قتل‌هاي رامسر دقيقا پرسيدم كه آيا اخوي شما جزو تيم حمله‌كننده به پایگاه سپاه که منجر به شهادت حداقل 3 نفر شده بوده؟…

 

*نخستین جلسه شما با مشایی چه تاريخي بود؟

اولين جلسه های ما زماني بود كه من مشغول مراحل پایانی مستند تلویزیونی تجاوز تموز بودم. زمان تجاوز 33 روزه ی صهیونیست ها به لبنان سال 2006 بود و من چون تازه از زندان آزاد شده بودم ،ممنوع الخروج بودم.

 

*چرا؟

به دليل پرونده كذايي كه داشتم عرض کردم پرونده ی لطف آقای خاتمی به جای پاسخ و پیگیری شبهاتم. نمیگذاشتند از كشور خارج شوم.

 

*خب؟

تيم را آماده كرديم كه برويم مستند تهيه كنيم که گفتند برای رفع ممنوع الخروجی باید دادستان نظر دهد. در همین حین برادر عيالِ اول من در جنگ تموز شهيد شدند.رحمت الله علیه.

 

*همسر نخستتان لبناني هستند؟

بله، همسر اولم لبناني اند. من نامه‌اي نوشتم به رئیس وقت قوه قضائیه و در خواست خروج از کشور را کردم. شنیدم برخی بچه گانه تحلیل میدادند مي‌ترسيدند که من بروم پناهنده بشوم! شاید خوشحال هم می شدند! واقعاً مضحک بود.نهایتا طبق قانون ممنوع‌الخروجي ام را برداشتند.

فيلم تجاوز تموز كه آماده شد به عنوان يك نويسنده و فيلمساز ايراني از خانواده هایی که با آنها مصاحبه کرده بودم مثل افرادی که در جریان مقاومت حداقل دو شهید تقدیم کرده بودند ، براي زيارت مشهد و قم دعوت کردم به ایران بیایند. یا هنرمندان و موسیقی دانانی که در دفاع از مقاومت کنسرت گذاشته بودند و درنتیجه براي سفيرمان در لبنان و وزارت خارجه ایران نامه نوشتم. حدود صد نفر که یا پدر و مادر شهدا يا هنرمنداني بودند كه با انها درمورد جنگ مصاحبه كرده بودم را در این راستا به ایران دعوت کردم.

 

*باچه پشتوانه‌اي صد مهمان خارجی دعوت كرديد؟

اگر منظورتان قانونی است سفارت ايران در هر کشوری اين امکان را دارد که با استفاده از گردشکارهای قانوني در جهت تعمیق مراودات مردم یا نخبگان دو کشور میزبانی میهمانانی را ذیل رديف‌هاي بودجه های قانونی تعریف شده به عهده بگیرد.

 

*اما این مربوط به بحث های دیپلماتیک است.اگر سفارت نمي‌خواست اين امکانات را در اختیار شما بگذارد چه؟

یعنی چه؟ یعنی ویزا نمیداد ؟ یا باید مالیات میگرفت؟بحث قانونی را عرض کردم .اگر منظورتان مالی است حتی اگر سیستم های پیش بینی شده ی ایرانگردی و جهانگردی و آژانسهای سیاحتی و زیارتی که در تعامل با سفارت خانه های ما در سراسر جهان از آمریکا گرفته تا آفریقا ، تور های مختلف جابجا میکند و اتفاقا سودآور برای اقتصاد کشور هستند و علاقمندیشان به جریان مظلوم مقاومت در مورد میهمانان لبنانی بنده نمی بود ، خودم به صورت شخصي اقدام مي‌كردم.

 

*هزینه پذیرایی از 100 مهمان خارجی خيلي رقم زيادي مي‌شود.

نه! رقم زیاد در مقایسه با چه ؟ در مقایسه با تورهای اروپایی و آمریکایی هر روزه ای که در کشور ما جابجا می شوند، اکیداً زیادتر نبود.شايد مجموعه هزينه‌هاي آن تيم اگر همه هم می آمدند که نیامدند در مسیر تولید یک مستند خوب ، به نفري هزار دلار هم نمی رسید .

 

*و شما می توانستید شخصاً یک صد هزار دلار را تامين كنيد؟

بله!خيلي وقت‌ها آدم‌هايي هستندكه تمكن حلالی دارند وحاضر نيستند به دولت ها بدهند ولی در حمایت از سمن ها(NGO) ها یا فعالیتهای سودآور سیاحتی و توریستی یا تولید محصولات فرهنگی خوب یا حتی امور خیریه ای هزینه میکنند.

 

*بعد چه شد؟

به ما گفتند شما از طريق مراجعه به سازمان میراث فرهنگی و ایرانگردی  مي‌توانيد بخشي از هزينه‌هاي مربوط به این گروه را قانوناً در راستای سیاست های حمایتی ایرانگردی تامین کنید.

 

*واین شد مقدمه آشنايي شما با مشایی.چون او در ان موقع رییس سازمان میراث فرهنگی بود؟

بله! جلسه‌اي با آقاي مشايي به عنوان رییس سازمان گذاشتیم و آقاي بقايي هم که جانشين او  بودمواردی را پیگیری کرد . قرار شد این کاروان یک دیداری هم با آقاي احمدي‌نژاد داشته باشند.انصافا رئیس جمهور حدود سه، چهار ساعت وقت گذاشتند و با تک تک مهمانان لبنانی آشنا شده و صحبت کردند.

*چه سالي بود؟

هنوز انتخابات سال 88 برگزار نشده بود.

 

*و مشايي در آن جلسه چه گفت؟

دستور دادكه با ديد مساعد كمك شود.

 

*شما با مشايي اين‌طور آشنا شديد؟

البته من آقاي مشايي را از قبل می شناختم چون در تحقيقاتي كه انجام داده بودم نام او هم بود. اما از مقطعي كه مباحث مربوط به جلسه های این کاروان لبنانی پيش آمد از نزدیک با او آشنا شدم.

در فاصله جلسه های هماهنگی آمدن این کاروان من شبهاتي را راجع به آقاي مشايي شنيدم كه مثلا اين آدم خودش و خانواده اش  با مجاهدين خلق بوده یا  گزينش اطلاعاتش تاييد نشده که تصمیم گرفتم آنها را با خودش مطرح کنم.
 

*چه سالي بود؟

اينها بعد از آمدن کاروان است.هنوز انتخابات ریاست جمهوری دهم برگزار نشده بود و بحث گروه لبنانی تازه تمام شده بود که من در یکی از آن جلسه ها به مشایی پیشنهاد داده بودم يك مركز مطالعاتي تشکیل بدهیم و به رييس‌جمهور وقتي مي‌خواهد موضع بگيرد مشاوره بدهیم تا موضعش، مستند و  قوي باشد.تا مثلا وضعیت ماجرای هولوكاست پیش  نیاید.آن موضع اول رييس‌جمهور با اين موضع تعديل شده و قابل پذيرش آخر را مقایسه کنید. مثلا يك وقت گفتند اصلا هولوكاستي نبوده تا اینکه بعدها گفتند بوده اما غلوّ شده و مسئول جبرانش فلسطینی ها نیستند.

 

*يعني شما به مشايي پيشنهاد ایجاد مركز تحقيقات راهبردي برای رییس جمهور را دادید؟

بله! می دانید تجربه ام به من ثابت کرده مراکز تحقیقات راهبردی بیش از آنکه متکی به بودجه و سخت افزار و عنوان وآرشیومحور باشند ؛ مدیر محورند.یعنی نیروی انسانی با انگیزه ودارای نخبگی بالا.هر چه قدر مدیریت ها کم حجمتر و شفافتر اما دارای عمق بیشتردر موضوعات مربوطه باشند و مسئولیت پذیر تر باشندیعنی نظارت بیشتری بپذیرند ؛ موثرترند.

چون مشایی مشاور تاثیرگذار روی رييس‌جمهور بوده این پیشنهاد را به او دادم.این تاثیر گذاری تا انجاست که جمله آقاي احمدي‌نژاد كه مي‌گويد خط قرمز من كابينه است يعني خط قرمز من مشايي و تيم مشايي است. خود احمدی نژاد خط قرمز کابینه را رعایت نکرده و آن را شخم زده.پس مفهوم مستفاد او از کابینه، مشایی و بله قربان گویان به مشایی است.

 

*خب هر مسوولی به معتمدين خودش اجازه مشاوره مي‌دهد.

بله اما به نظرم وقتي از اعتماد در مشاوره تبديل شود به حرف‌شنوي و رابطه ی پير و مرادي دیگر خطرناك می شود.

 

* وقتي پيشنهاد مرکز راهبردی را داديد با مشایی مطرح کردید كه اين دیدگاه های انحرافی روي شما هست.

در اين يك سالي كه اين رفت و آمدها در مورد کاروان لبنانی بود با اطلاعاتي كه مي‌گرفتم و تحقيقاتي كه مي‌كردم رسيدم به شبهاتی که  شروع كردم مستقيما سوال کردن از مشایی راجع به شبهات.

 

*مشایی را کجا ملاقات می کردید؟

از دفتر ايشان وقت مي‌گرفتم.میراث فرهنگی ،مرکز جهانی سازی.

 

*راحت وقت مي‌دادند؟

بله!البته او در بحث وقت دادن خيلي بي‌نظم است.

 

*چند جلسه با مشایی صحبت كرديد؟

الان دقیقا حضور ذهن ندارم.

 

*حدودا؟

بعداز پیش آمدن شبهات حداقل سه، چهار جلسه ای شد.

 

*و این 3-4 جلسه صحبت چطور به آن نامه جنجالی ختم شد؟

مشایی درجلسه آخر به من گفت اين مواردی که گفتید را دقیقتر بررسي مي‌كنم و يك جلسه مفصل تری مي‌گذاريم.

 

*ودرآن جلسه چه گفتید؟

جلسه منحل شد.من بارها تلاش کردم اما نشد ادامه بدهیم. گفتم شايد به دنبال برگزاری جلسه نيست به همین دلیل پيغام دادم اگر جلسه نگذاريد حمل بر بی پاسخ بودن شبهات مطروحه از جانب شما خواهم کرد ؛جاي گلايه‌اي نماند .وقت اين جلسه  را تنظيم كنید.اين همزمان شد با آماده شدن تحقيقات آخرين پژوهش من به عنوان كابوس در بيداري كه الان كتاب شده.موضوع این بود که دولت ايالات متحده آمريكا كه به دولت جمهوري اسلامي اين همه سر قضاياي اتمي حساسيت دارد . الان پرونده‌اي را لاپوشاني مي‌كندكه دراين پرونده قريب به سه هزار قرباني آمریکایی وجود دارد و اين تعداد شهروندمظلوم  آمریکایی، قرباني سرقت بيش از سيصد پوند مواد راديواكتيويته از پنسیلوانیای آمريكا به ديموناي اسراييل هستند.من مي‌خواستم كه آقاي رييس‌جمهور به عنوان رسالت انسانی،اسلامی و ملّی خود اين بحث را در سفرش به نيويورك ودرجلسات ما با ديگر کشورها مطرح کند.

به عنوان مثال آقاي اوباما در ژانويه 2011 یعنی امسال میلادی ؛ 76 ميليون دلار به یگان مهندسی ارتش آمریکا تخصيص مي‌دهد كه بررسي كنيد زباله‌هاي آن سرقت اسراييليها  كه در خاك شالولند در روستاي آپولوی پیتسبورگ پنسیلوانیا دفن است را اگر بخواهيم در پنج سال آينده خطر زيست‌محيطي‌اش را از بين ببريم بايد چطور برنامه‌ريزي مالی و امکاناتی كنيم كه اين صدمه بیشتری به مردم نزند.یعنی پرونده کارخانه ی نومِک آمریکا با آلودگی نظیر چرنوبیل روسها قابل مقایسه است .اما چون نومک در آمریکا بوده و مجرمانی که مرتکب این فاجعه شده اند صهیونیست و اسرائیلی هستند توسّط دولت آمریکا لاپوشانی میشود .شمار رسمی کشته شده ها امسال به ششصد نفر رسید و بیش از دو هزار و پانصد نفر در انتظار مرگ ناشی از تشعشعات کارخانه ی نومِک هستند!

من گفتم آقای احمدی نژاد در جايگاه رييس‌جمهور اسلامي ايران می تواند بگوید آقاي رييس‌ دولت آمريكا! شما لطف كن به مورد داخلي خودت كه 600 آمریکایی به دليل تشعشعات كشته شدند رسيدگي كن و مدعی ما نباش.من با نهايت تواضع به مشایی  گفتم این تحقیق من را پشتوانه قرار دهید و در مذاکرات و سازمان ملل با دست پرحرف بزنید.
*اينها را در نامه به مشايي مطرح کردید؟

بله! البته من تنها و صرفا از طرف آقاي مشايي فیدبَک اين كار را نگرفتم. كانال‌هاي ديگری  هم بودكه تایید کردند قرار است آقاي احمدي‌نژاد اين موضوع را در نيويورك مطرح كند؛ در همان سخنراني معروفي كه ايشان انجيل و قرآن را در دست گرفت.

اما به دليل خطري كه آقاي مشايي از رضا گلپور و نه از موضوع پژوهش احساس کرد یا هر دلیل عجیب دیگری این بحث از سوی رییس جمهور در سازمان ملل مطرح نشد.

 

*چه خطري؟

خب فهمیده بود سوابق او را بررسی می کنم و می دانست اين سوابق ممكن است آينده سياسي او  و تيمش را دچار تزلزل اساسی كند.

 

*شايداحمدی نژاد نمي‌خواسته راجع موضوع نومِك را در سازمان ملل مطرح کند؟

من مي‌‌خواستم بدانم به چه دليل آقای مشایی که مشاور عالي ديپلماسي نه رسمی می فهمم ولي عملی- رییس جمهور است اين تحقیق را ازكارتابل رييس‌جمهور خارج كرده و نگذاشته اين موضوع در نيويورك مطرح شود.

 

* شايد احمدي‌نژاد نخواسته ؛ به نظر شما این اين انتظار به جاييست كه هر پژوهشگر یا شهروندی يك نامه به رييس‌جمهور بنويسد و موضوعی را مطرح كند و ازاوانتظار داشته باشد آن موضوع به زعم او مهم را در سازمان ملل مطرح کند.

نه! من که بدایتاً پیشنهاد دادم.انتظار نداشتم این موضوع را مطرح كند.

 

* اگر انتظار نداشتید موضوع نومک مطرح شود پس دلیل چه چیزی را می خواستید بدانید؟

 نکته اینجاست که پیشنهاد من مورد توجه رئیس جمهور قرارگرفته بود و در دستورکار او قرار دادند. اما بعداً از دستور کار خارج نمودند. انتظار فهم علت این تغییر دستور به نظرم برای من به جا بود. پيگيري‌هاي قبلی من از کانال دوستان ديگر از رييس‌جمهوري نشان داد كه احمدی نژاد اتفاقا بر اهمیت موضوع این پژوهش صحّه گذاشته و چه بسا مي‌خواسته اين موضوع را مطرح كند. در نتیجه براي من شبهه شد که چرا مطرح نکرده. جمع بندی من این شد که دليل عدم طرح بحث نومک در سازمان ملل به احتمال زیاد تاثيرگذاري آقاي مشايي در راستای حفظ برخی مباحث مرتبط با خواهرزاده اش آقای ریاحی که به دنبال کانکت هایی با آمریکائیها بوده قابل تفسیر باشد.

 

* مشاور باید هم تاثیرگذار باشد؟

 بله! ولی در راستای سربلندی ، کرامت ، صداقت و عزت مشاوره گیرنده!

 

*بعد احمدي‌نژاد رفت سازمان ملل و نومک مطرح نشد.

مطرح نشد و من حساسيت بالايي در پیداکردن دلیل به خرج دادم. در عرض 4-3 روز هر روز پشت سرهم تماس گرفتم.تا ببینم علت چه بوده.مورد دیگر اینکه قبلاً به مشایی مطرح کرده بودم كه تيم‌هاي 4-3 نفره‌اي داريم که روی برخی موضوعات تولیدات حرفه ای مستند تلویزیونی و سینمایی کار می کنند و پیشنهادی دادم که بشود فعالیت های رییس جمهور را پوشش خبري داد. يعني مثلا سه تيم تمام وقت با امکانات حرفه ای اما سبک و پر نشاط صبح تا شب با رييس‌جمهور باشند و مجموع برایند عملكرد رييس‌جمهور به صورت تصويري مثلا روزانه دو ساعت به مردم اطلاع‌رساني شود.اما این پیشنهادها را هم مشمول گذر زمان کردند. اگر موافقت های اولیه و یا پیگیری ها و ارجاعات مربوطه توسط آقای مشایی صورت نگرفته بود مهم نبود.اما من حق داشتم دلیل عدم اتمام پیگیری ها را حد اقل ذیل مطالب مطروحه ی خودم بدانم.اينجا هم من احساس كردم عملکرد آقاي مشايي دوگانه است.  

 

*پس کل مباحث پیشنهادی شما را قبول نكردند؟

نگفتند قبول نمي‌‌كنيم، گفتند ، بررسي مي‌شود.مثلا در بحث پژوهش نومک زماني كه بحث كتاب و مستندانش مطرح شد من از آقاي مشايي كمك خواستم .گفتم من يك پژوهشگر حرفه ای هستم.در تحقیق و مصاحبه و تهیه ی مستندات وظیفه ام را به لطف خدا انجام داده ام .

 

*چه كمكي ؟

گفتم در جايگاه دولت بياييد اين موضوع را در دستور كارهاي پيگيري‌تان قرار دهيد.دولت جمهوری اسلامی می تواند با استفاده از تجربیات دانشمندانمان در پاکسازی آلودگی های رادیو اکتیو زیست محیطی منطقه ی آپولوی پنسیلوانیا و یا مصدومین مستضعف آنجا کمکرسانی انساندوستانه کند.یا در دیپلماسی عمومی بخشی از فشار صهیونیستها ی وابسته به لابی ایپک را که مستقیماً در این جنایت هولناک در خاک آمریکا دست داشته اند در تحریم های ضد مردمی دولت آمریکا کم کنیم.

من به آقاي رامين معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ گفتم من كه كتاب خودم را منتشر مي‌كنم مستند تلویزیونی اش را هم دارم تمام می کنم ولی اي كاش تيم مشاورين آقاي احمدي‌نژاد با موضوع به اين ارزشمندي این گونه برخورد نمی کردند.از طریق آقای رامین هم برای آقای احمدی نژاد پیغام فرستادم. گفتم موضوع اين كتاب حيف است بياييد استفاده كنيد. يعني من از آقاي مشايي قطع اميد كردم و رفتم كانال معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد.

 

* که رییس جمهور چه كار كنند؟

ببینند اين كتاب ارزش اين را دارد كه مثلا وزارت ارشاد مسابقه‌اي بگذارد و موضوع آن را رسانه‌اي بكند.  آقای رامین گفت من مطرح مي‌كنم.بعد گفتندآقاي رييس‌جمهور گفته بسيار ارزشمند است و حتماً بايد مطرح و حمايت شود.

 

*بعد ديگر مشايي شما را نپذيرفت و يك دوستي براي شما پيغامي آورد كه استهزا گونه بود و گفته بود فلانی برود زن چندمش را بگیرد  و او را چه به این حرف ها و…

بله! البته دوست مشترکمان! موضوع زن چندم هم جالب است. در جلسه آخری که با مشایی صحبت کردم از حیث شرعی از او پرسيدم.

شما مي‌دانيد اگر مرد یا زنی در حالت تک همسری با هم زندگی میکنند تکلیف شرعی مرد چه بسا کمتر است چون كسي که تعدد زوجات داشته باشد تكاليف شرعی و شأنی سنگینتری به گردنش است از باب وجوب تقسيم ليالي، رعایت عدالت فقهی و امثال ذلک. می دانید اين احكام شرعاً بايد رعايت شود.

 گفتم شما بايد لياليت را تقسيم كني. من از ايشان سوال كردم كه شما همسر ديگري داريد که آن را علنی نکردید. پرسیدم شما بحث شرعی و تقسیم لیالی میان عیال اول و دوم را با توجه به عدم اعلامش چطور حل مي‌كنيد؟

اين سوال را من به عنوان نقطه منفي نپرسيدم اما به نظرم ايشان ظرفيت شنيدن اين موضوع را نداشت و شايد به ذهنش آمد كه مثلا من به دنبال پيدا كردن نقاط ضعف او هستم كه جلسات را نه در صحبت و وعده بلکه در عمل قطع كرد .

*شما جلساتتان از کاروان حزب‌الله لبنان شروع شد، بحث نومك و ایجاد  هسته هایی برای كمك فكري به احمدی نژاد  و اينكه رييس‌‌جمهور استدلال‌هاي منطقي مثلا در مورد هولوكاست بیاورد هم مطرح شد اما چطور يك مرتبه مثلا وارد قضیه رامسر شديد؟

 این شنیده ها و جمع بندی سریع شما در این مصاحبه است. عرض کردم شبهاتی را درباره ی سوابقش با خودش مطرح كردم که مشایی درباره ی آن شبهات حداقل به من ؛پاسخ جدی حالا جز تعارفات و جواب های مزاحگونه و دو پهلو نداد.

 

*در آن 3-2 جلسه آخر شما چه پرسيديد؟

تقريبا يك سوم سوال و جوابهایی که با مشایی داشتم را در آن نامه معروف آوردم.

 

*تازه این حرفهای تند یک سوم بوده؟

 بله! تقریباً . مرور می کنم .شبهاتم را پرسیدم: 1- آيا مقوله ولايت فقها در دوران غيبت را قبول دارد. 2- آيا واقعا ادعاي ارتباط با امام زمان را دارد 3-  آيا او و تیمش واقعا نسبت به مراجع تقليد قايل به اين هستند كه روحانیت تنها در حد يك بحث صنفي مطرح است. 4-  آيا آقاي لطيفي به عنوان تولیت مسجد جمکران به دنبال خبر دادن از آينده و مباحثي مثل ظهور صغري و… بوده. مثلا در پاسخ به این سوال اخر ، مشایی مي‌گفت من آقاي لطيفي را از طریق آقای كيا پاشا مي‌شناسم.

بعد من در مورد  آقاي كيا پاشا شروع به تحقيق كردم و ديدم كه بله آقاي كيا پاشا راننده آقای لطیفی بوده است. در خاطرات همین آقاي لطيفي انسان يك ادعاها وحرف‌هاي خيلي خنده‌داري می خوانید 5خواستم از زبان خودش بشنوم آیا او خودت را مجتهد می داند یا مقلد ؟

6- در مورد اخوي او که به نام كورش رحيمي معروف است و در رفت‌وآمدها عنصر تاثيرگذاري است و در معادله تنظيمات روابط فاكتور قابل توجهي است وگفتم اسم اصلي‌اش بختيار رحيم‌مشايي است  سوال داشتم. این را هم بگویم که به جز اقای مشایی دو، سه جلسه‌اي هم با شخصي به نام آرش كوشا که مشاور معتمد رحیم مشایی بود داشتم. 

 

*چراباکوشا جلسه گذاشتيد؟

آرش کوشا برادر زاده مشایی است وآن زمان آقاي كوشا معاون اكوتوريسم سازمان بود.به خواست و ارجاع خود مشایی ، در بحث پيگيري‌هاي مربوط به مطالعات و تحقيقات با او آشنا شدم. بعد براي من سوال شد كه چرا فاميلي او كوشاست؟الان اسم من گلپور است اگر برادرزاده من اسمش چيز ديگري باشد سوال است.حتی دوست دارم  صادقانه خود آقاي دكتر احمدی نژاد هم اگر اين را گفتگو را مي‌خوانند جواب بدهند كه به چه دليل شهرتشان را از صباغيان به  احمدي‌نژاد تغییر دادند.
 

* شمادر واقع از فرصت رایزنی برای آمدن کاروان لبنانی استفاده كرديد و بحث هایی در مورد گذشته آقای مشایی را مطرح کرید؟

شبهات خودم که در مسیر پژوهشهایم به آنها برخورده بوم را در مورد مشایی مطرح كردم ولي به جاي اينكه او پاسخ بدهد سر دواند. حتي شايد اين شبهه براي او پيش آمد كه من مامورم به انجام این کار. در آخرین جلسه اش عرض می کنم.یک فوبیایی در رفتار و گفتارش بود به این مفهوم که اطلاعات  سپاه در همه ی رفت و آمد ها و اتاق هایم هم شنود و مراقبت میکنند.در و همسایه ها و از این قبیل فوبیای حاد فهمیدم شاید من را هم نه یک خبرنگار، که مأموری می بیند که می خواهد به او نشان دهد واهمه ای از گذشته ی خود ندارد.

 

*گویا از برخی از آن جلسه ها فيلم گرفتيد و مباحث را ثبت و ضبط كرديد ؟

 فيلم نگرفتم،اما ممكن است ضبط كرده باشم.

 

 *چطور مشایی جرات كرده در حالي‌كه ضبط مي‌كنيد مثلا به شما بگويد مقام رهبري يك ميليون بيشتر راي ندارد. اينها با عقل جور درنمي‌آيد؟

با کدام عقل! جزيياتي كه من چطور از ايشان خواستم صحبت كند خیلی مهم نیست و حاشیه است. بزرگوار ! علیکم بالمتون لا بالحواشی! من مي‌خواهم بگويم نقاطي در سوابق آقاي مشايي وجود دارد كه اين نقاط در صورت عدم دقت جدی توسط سيستم امنيتي و قضايي كشور ايجاد فاجعه مي‌كند.

 

*آن نقاط چه هستند؟

نحوه ی ورود ايشان به سپاه پاسداران و پرونده مربوط به مواردي از قتل و حذف شهود پرونده ی برادرش. مثلا دراين پرونده عده‌اي به بهانه محارب بودن کشته شدند بدون اینکه روند قضایی كار کامل طي شود. در مصاحبه با همشهری ماه برج تیر که متنش در سایت عماریون قابل دسترسی است مواردی اصلی از این دست را گفته ام.  یا آشنایی و نحوه ی باز جویی مشایی از کسی که بعداً با او ازدواج کرد با توجه به اینکه ظاهرا خانمش با خواهرش کافیه قبل از ازدواج با یک خانم جعفری نامی رابطه ی تشکیلاتی داشتند .

 

*اين برای خوانندگان ما جذاب است که شما چگونه نهايتا مشایی را راضي كرديد كه دو، سه جلسه با او گفتگو کنید و این گفتگو ها ضبط شود؛آیا او مي‌دانست مباحث ضبط می کنید؟

من الان هر جزيياتي بدهم به حاشيه‌اي وارد مي‌شوم كه نمي‌خواهم الان وارد بشوم. بوقتش ان شاء الله.

 

*بعد آن دوست مشترك آن پيغام معروف را آورد و شما نامه را نوشتید؟

بله آن پيغام و همزمان اين بحث خارج شدن طرح نومک در اتمام حجت بنده تاثیر گذار بود.

 

*اين كمي شخصي نيست؟ اينكه بحث همسرتان را مطرح كرده یا به دلیل این که به پژوهش‌تان آن احترامي كه شما فكر مي‌كرديد بايد گذاشته می شد نشده شما نامه ای با ان ادبیات را به مشایی نوشتید؟

نه! شخصی نیست .بنده اشكال ايشان به خودم را مهم نمي‌دانستم.ادعایی ندارم. از ديد اينكه قايل و عامل به تعدد زوجات هستم که با افتخار عرض میکنم .مخفی نیست. برعکس ؛اينكه يك نفر در پیغام خود ، اصلِ تعدد زوجات را به عنوان يك اصل زير سوال مي‌برد آن آدم خطرناك است. اشكالي كه ايشان وارد كرد براي من حجت را تمام كرد كه مشایی نسبت به بعضي از معارف ديني اشكال اساسي دارد و كسي كه داراي اشكال بنیادین روي بعضي از معارف ديني انبيا و اولياست خطرناك است.

 

*من سوالم اين است كه یک جا آمده و تحقيق شما را جدي نگرفته و بعد بر خلاف نظر شما بحث نومک در سازمان ملل مطرح نشده و تحقیقتان از کارتابل  رييس‌جمهور خارج شده و …شما اینها را چشم مشایی  ديديد، بعد از طریق دوست مشترکتان چند همسری را برایتان اتهام دانسته و…اين ها باعث شد كه شما يك نامه‌اي براي مشایی بنويسيد ولي نكته جالب اين است كه در آن نوشتيد كه اين نامه را براي اين براي تو مي‌نويسم كه صدايم را به احمدي‌نژاد برسانم. چه صدايي را مي‌خواستيد به احمدي‌نژاد برسانيد؟

همين مواردي كه در آن نامه هست. شما الان نامه ای را بدهيد دفتر رييس‌جمهور به دست احمدی نژاد نمی رسد . به دليل تعهد و تمركزي كه احمدی نژاد در پيگيري مطالب مربوط آقاي مشايي دارد من مطمئن بودم كه احمدی نژاد به این نامه توجه می کند.

 

*يعني دست روي نقطه بحراني و حساسش گذاشتيد.

بحرانی نمی دانم اما نقطه‌اي كه فوكاسش روي آن نقطه است.

 

*در آن سه چهار جلسه مشايي چه جوابی به شبهات شما می داد؟

در مورد مقوله قتل‌های رامسر درابتدای انقلاب مشایی می گفت كساني كه كشته شدند مرتد بودند و سازمان قضايي رسيدگي كرده و سال 76 هم پرونده را به هر شكلی كه بوده  بسته. اين نيروهايي هم كه تحت امر من بودند و ادعا کردند كه به دستور من این قتلها را انجام دادم دروغ می گویند.

 

*يعني قتل بوده اما اینکه چه کسی دستور کشتن ان افراد را داده جای سوال است؟

قتل ها که قابل انكار نيست. اولا اينها آدم‌هايي بودند كه در ابتدای انقلاب  در حمله ای چند پاسدار و بسيجي‌ را كشتند. قصه برادرش را هم من جوابي نگرفتم كه حالا اين تيم ترور اگر محارب بودند و باید كشته مي‌شدند خب بايد نیروهایت ، چه به امرش چه به چراغ سبزش چه به هر شکل دیگر،اخويت را هم مي‌زدند می کشتند؛ چرا اين يك نفر متهم سوا شده.

 

*چه پاسخی به این قتل ها داد؟

مي‌گفت اين‌طور نبوده و جزئیاتی دارد که اگر او نقشی داشت که تبرئه نمی شد. البته درآن جلسه ،بيشتر تمركزمن روي قصه ادعاهاي ارتباط با امام زمان بود.

 

*چه جوابي مي‌دادند؟

جمع‌بندي‌ام از جواب ها این است كه دچار انحراف هستند. به او گفتم مي‌داني تو اصولگرا نيستي. یا  در مورد آقاي رحيمي و وضعيت همسرانش و ارتباط خانوادگي و سوابق و اينها مي‌گفت اگر اينها که تو می گویی باشد خيلي بد است.یعنی مدعی بود که نمیداند.

 

*راجع به امام دوازدهم شیعیان چه مي‌گفتند؟

راجع به مقوله امام زمان به نظرم مي‌آيد اين انحراف وجود دارد كه تعريفي كه از امامت به مفهوم يك اصل ديني قايلند ذيل مقوله اجتهاد فقها يا مرجعيت در دوران غيبت قرار نمي‌گيرد.

 

*يعني چه؟

مثلا مشایی مي‌گفت الان يك پيرزني كه هيچ سوادي هم ندارد آقا به ايشان التفات دارد. این طور سنگ روی  سنگ بند نمی شود که هرکس بگوید به نظر من امام زمان اين را مي‌گويد دیگری بگوید به نظر من امام زمان آن را مي‌گويد.

 متاسفانه من برآيند جلسات به ويژه جلسه آخر با ايشان و ساعت‌ها گفت و شنودرا در این دیدم که ایشان اشكال ساختاري دارند؛فقدان مبناي قابل اتكاي فقهي.

 

*فقدان مبناي قابل اتكاي فقهي با اينكه بياييم بگوييم يك گرايشات ويژه‌اي نسبت به امام دوازدهم شیعیان دارند دو مقوله از هم جداست.آقاي مشايي راجع به ارتباطش با امام زمان به شما چه مي‌گفت؟

او در پاسخ به مطالب بنده، اعتقادش بر اين بود كه من نمیگویم هر وقت بخواهم آقا را مي‌بينم .می دانید این ادعا ارتدادآور است.امابه نظرم این انحراف که او هر از چندی می پرسید آیا آقا خودشان هر وقت بخواهند هم نمي‌تواند و نبایدكسي را ببيند؟!این نوع طرح سوالات به نظرم کاملاً مسموم آمد و تلاش مذبوحانه برای دور زدن استدلال ارتداد مدعیان خاص است.

 

*شما بحث رمالي و جن‌گيري را هم باايشان مطرح كرديد؟

اين مباحث بود ولی نه به لفظ رمالي.

 

*باچه الفاظي؟

پرسیدم شما بالاخره علوم غريبه را قبول دارید و استفاده می کنید یا نه.

 

* چه گفت؟

گفتند بايد روی این علوم كار شده واحيا مي‌شده. ببینید اقای مشایی انگليسي که نمي‌داند، عربي‌اش هم پرت و پلاست، مهندسي‌اش را هم نمي‌دانم چه‌جوري گرفته،حوزه همكه درس نخوانده؛ به نظرم مثال آوردن از آن پیرزن عامی هم تلاشی برای پوشش این ضعف هاست.خب وقتي يك آدمي كه درمباني در حداقل‌ها قراردارد چطور يك مرتبه مي‌آيد ادعاهايي مي‌كند و از تفسير قرآن تا مباحث عرفاني و سياسي و امنيتي و اقتصاد نظر می دهد.

 

*بعد بحث مريد و مرادي با احمدی نژاد را هم مطرح کردید؟

فرصت نشد اين بحث را مطرح کنم.اینها ريشه در يك فرآيند ماسونيك دارد. يك انحرافي همیشه وجود داشته در مشاورين اطراف رييس الوزرا. زمان آقاي ميرحسين ، آقای رفسنجانی  و آقاي خاتمي هم بوده. الان هم با انتصاب آقاي رحيمي در جايگاه معاون اول رییس جمهور با اختيارات ويژه اين انحراف خودش را در احمدی نژاد نشان داده. در این تحلیل به رييس‌جمهور مشاوره مي‌دهند که شما انتخاب رهبري نبوديد ولي مردم تو را انتخاب كردند حالا كه مردم تو را انتخاب كردند اين اكثريت را قدردان باشید.در مورد آقاي بني‌صدر هم او را به اين تحليل بدیمن رساندند.

 

*به چه تحليلي؟

به این تحلیل که حالا شما انتخاب مطلوب رهبري نبوديد و انتخاب شدید پس بايد متکی و وفادرا به كساني باشيد كه تو را انتخاب كردند. آقاي مشايي و امثال ايشان قايل به اين هستند كساني كه در سال 76 به آقاي ناطق راي دادند تنها وفاداران به رهبري هستند و آن كساني كه آمدند به خاتمي راي دادند وفادار به رهبري نيستند.  به نظر من اين تحليل از اساس غلط است. علمی و آماری می گویم :اين اكثريتي كه در انتخابات مجلس خبرگان رهبری که کاندیداها حتی تمایل به رقابت ندارد و حضور یا عدم حضور مردم مانند انتخابات ریاست جمهوری نیست که رقابتی و موثر مستقیم بر زندگی و معاش مردم باشد .باز هم در هر دوره قریب به هفتاد درصد مردم می آیند در انتخابات خبرگان راي مي‌دهد در واقع این عملاً نشان می دهد که اتفاقاً اکثریت مردم ایران  پايبند به اسلاميت و ولايت فقيه هستند. مي‌خواهم بگويم اين جریان انحرافی كه مي‌آيد با آنالیزهای سفسطه ای ، رييس قوه مجريه را به اين باور مي‌رساند كه تو اگر مي‌خواهي بماني بايد مانورهايي مقابل ولي فقيه بكني و اين رابه مردم نشان دهی در واقع در راستای بنی صدریزاسیون است که به نظرم مطلوب آقای رفسنجانی است. در مثال بني‌صدر هم ؛ بني‌صدر خيال كرد اگر او اعلام کند مردم مي‌آيند در كوچه و خيابان و در دفاع از بني‌صدر جان مي‌دهند. آقاي احمدي‌نژاد هم اين گونه خانه نشین شد.او را به این تحلیل رساندند که 11 روز تشريف بردند منزل و دور كاري كردند.

عده ای منحرف کم عقل با القاء اين تحليل غلط دنبال اين بودند كه اين مقوله را براي او جا بيندازند كه تو مي‌روي و مردم هم به خیابان می آیند و از تو دفاع مي‌كنند. به نظر من آقاي احمدي‌نژاد تحت تاثير مشاوره غلط و بي‌مبناي امثال آقاي رحيم‌مشايي در دام بازي آقاي هاشمي افتاد و رحيمي را كه نيروي فصول‌گرا است، نه اصولگرا ! يعني فصل هر كسي برسد ايشان سر سپرده او هستند ؛ به کار گرفت و ازآن مقطع به بعد احمدي‌نژاد از اصولگرايي فاصله گرفت و به فصولگرایی میل فرمود.

 

*تعريف جريان انحرافي چيست ؛ با بقايي هم كه گفت‌وگو كردم پرسيدم جريان انحرافي چيست که گفت كساني كه مدعی وجود این جریان هستند بگویند جريان انحرافي چيست. مایلم تعریف شما را به عنوان نخستين كسي كه بحث  جریان انحرافی را با نوشتن يك نامه بسيار تند به آقاي مشايي شروع کرد،بدانم.

اين را هم منتشر کنید كه مشایی تا به امروز در مقابل این نامه سکوت مطلق داشته است.جريان انحرافي جريان است كه اصول را قرباني فروع مي‌كند. يك شاخه‌اي ایست که براي حفظ خودش با تبر به جان ريشه مي‌افتد. جريان انحرافي به جاي تقويت اصول دين و مباني انديشه، به دنبال حفظ قدرت ولو به اسم ظاهر مقدسات است.

همانگونه که از روی تب  می فهمیم يك جاي بدن ملتهب است از تجزيه و تحليل عملكرد احمدی نژاد که مثلا یکی از مشاوران او حتی از پیامبری احمدی نژاد حرف می زند می فهمیم که انحرافی هست.

ببینیدآقاي مشايي به ما هو رييس‌جمهور بودن احمدي‌نژاد است که حیات سیاسی دارد.الان بعضي از اطرافيان آقاي احمدي‌نژاد قائل به اين هستند كه چه‌بسا براي حفظ رييس‌جمهور دست به کارهای عجیب و غریبی بزنند. مثلاً شنیدم در یازده روز خانه نشینی احمدی نژاد بر سر برداشتن وزیر اطلاعات شنيدم اقای معتضد مورخ را صدا می زنند و از او توضيح مي‌خواهند كه به صورت دقیق توضيح دهد اختلافي كه بين مصدق و شاه بر سر تعیین وزیر جنگ پیش آمد دقيقا چه بود و از كجا شروع شد و به كجا رسيد؟

 

*چه كسي مي‌خواهد؟

مجموعه‌اي از نزديكان آقاي احمدي‌نژاد.من دارم انحراف رادر ذهنيت اين آدم‌ها مي‌بينم كه آمده‌اند چه شبيه‌سازي غلطي كردند؛بين نقش شاه با نقش رهبري و نقش مصدق با نقش رييس‌جمهور.من از اين شبيه‌سازي مي‌فهمم انحراف هست.

 *گویا شما هم به عنوان نخستین کسی که باب این جریان را باز کردید تعریف مشخصی از جریان معروف به انحرافی ندارید.

واضح تر تعریف کنم منتشر میکنید؟بابا جان. در احوالات تاريخي هم دقت کنید می بیندكه اين جور تاثيرپذيري شگرف در محمود غزنوي هم بوده. حدود دو سال پيش استاد گرانقدرم  حكيم فرزانه جناب آقای میرشکاک به من گفت به وضع بين محمود غزنوي و ایاز اویماق دقت كن. تاریخ در حال تکرار است.آن موقع این حرف  براي من قابل درك نبود اما هر چقدر زمان گذشت ديدم چقدر این جمله حكيمانه است.ایاز اویماق مشاور سلطان محمود غزنوي بود.

 

*و ديدگاه ایاز چه بود؟

ديدگاه‌هاي خاصي داشته؛ فعالیت های او  نیز به این دلیل بود که يك بزرگي به دليل ضعف‌هاي احتمالي در روانشناسي در رفتار ‌شناسي، در بررسي صحيح پديده‌ها به كسي اعتماد مي‌كند كه او محل اعتماد نداشته.

اوحدی مراغه ای میفرماید:

به نرمی طبع تندان رام گردد

بسختی پخته دیگر خام گردد

نیست جز آتش دل محمود

گذر باد بر وجود ایاز

جناب سعدی هم فرمودند:

دست مجنون و دامن لیلی

سر محمود و خاک پای ایاز

حضرت حافظ هم به زیبایی مثال می زنند :

بار دل مجنون و خم طره ی لیلی

رخساره ی محمود و کف پای ایاز است

من متاسفانه الان همان انحراف را مي‌بينم. اگر آقاي احمدي‌نژاد به تاريخ مراجعه كند و زندگی و احوالات امثال محمود غزنوي‌ها را مطالعه كند خیلی مفید خواهد بود.

 

*يعني مي‌خواهيد بگوييد مشايي همان ایاز است؟

اميدوارم عاقبت آن نقش منفی را ایفا نکند که حزین لاهیجی گفت :

محمود را چو قطع تعلق شد از حیات

پیوند جان به رشته زلف ایاز کرد

 

*ایاز چه كار كرد؟

در زاویه ی تحلیلی مورد توجه من ، با تاثيري که بر سلطان محمود گذاشت تقريبا تمام خيرخواهان را از دور و اطرافش پراكند.ظهور این ارادت کور کننده در واقع مرگ حیات خود سلطان محمود بود.

 

*جريان انحرافي بود؟

يك سلطان ،یک مدیر، یک مسئول ،به يك مشاور دلبسته بود که آن مشاور اشكالات اساسي در سوابق و تفكرش وارد است.

به عنوان مثال يك بار آقاي مشايي از من پرسید احمدي‌نژاد چقدر رأي دارد و خودش جواب داد5/4 ميليون. او با تکیه بر دور اوّل انتخابات سال 84 این را مي‌گفت. مشایی می گفت  احمدی نژاد در انتخابات دور اول سال 84، 5/4 ميليون رأي آورد، پس آنهايي كه واقعاً به خود احمدي‌نژاد رأي دادند 5/4 بودند.آقاي مشايي به من گفت 5/4 ميليون طرفدار  احمدي‌نژاد بودند.‌اما در انتخابات سال 88 كه با موسوي درگير بودند تحلیلش این بود که  13-12 میلیون به احمدی نژاد رای دادند و 13-12  هم به موسوي و می پرسید که این 13-12 میلیون نفر میانه را چه‌كار كنيم.

 

*یعنی  مي‌گوييد مشايي تحليل‌هاي فاصله‌دار از واقعيت به احمدي‌نژاد می دهد؟

به نظربنده ، احمدی نژاد ظرفیت 25 ميليون رأيي كه به او دادند را نداشت و برایش گره عصبيت ایجاد کرد.

 

*چطور به اين نتيجه رسيديد؟

بارفتارشناسي او. کسی که روزی می گوید حاضراست در دفاع از آرمان‌هاي امام وولايت فقيه كيسه شني بشود تا تیرهای  مخالفان ولايت فقيه به او بخورد مي‌رسد به جايي كه 11 روزي می رود خانه نشین می شود در عدم تحمل حکم ولی فقیه.اين مي‌شود بي‌ظرفيتي ناشی از 25 میلیون رای.

 

 *نامه دومی كه به احمدي‌نژاد نوشتيد بعد از این خانه نشینی بود؟

نه  بعد از شكايت دولت از برادر بزرگوار و ارباب گرانقدرم ، مداح اهل بیت عصمت و طهارت حاج منصور ارضي بود.

 

*شما چرا اینقدر به پاي رحيمي و بقايي و مشايي مي‌پيچيد؟

چون اينها را فاقد مباني صحيح اعتقادي مي‌دانم.

 

*و چرا مشايي از شما شكايت نمي‌كند؟

از آقاي مشايي بپرسيد.

 

*شاید چون شما گفت‌وگويي ثبت و ضبط شده با مشایی داريد كه اگر منتشر كنيد دردسر ساز می شود.

محل دقت دارد.

 

*اين نامه‌تان به مشايي شماره 5-4-3 و…هم دارد يا نامه‌اي كه به احمدي‌نژاد نوشتيد فصل‌الخطاب است؟

من با توجه به فرمايشاتي كه آقا در ديدار با عزيزان پاسدار داشتند و از طرفی با علم به اینکه مجموعه آقاي احمدي‌نژاد آن وزن واقعي‌شان را در تحليل آراء بعد از دور كاري دکتر دست‌شان آمد قصد درگيري بيشتر از اين ندارم.

 

*پس شما تا پایان دولت دهم به احمدي‌نژاد و مشايی نامه نمی نویسید؟

من تا آن زماني كه جريان انحرافي خدايي‌ناكرده به اين باور غلط برسد كه وزني دارد نامه نمی نویسم.اگر خدايي نكرده جريان انحرافي در مقابل نظام بايستد يك وقت ديديد من فايل‌هاي صوتي و تصويري هم بيرون دادم.نامه که جای خود!

 

*از چه کسانی؟

از جريان انحرافي.

 

*و این فایل ها را از كجا به دست آورديد؟

پژوهشگري كه نتواند مستندات يك پژوهش را براي خودش نگه دارد كه به درد لاي جرز مي‌خورد. این را هم بگویم که من احمدی نژاد را عضو  جریان انحرافی نمی دانم و ان شا الله او با درک نقطه آغاز انحراف ؛یعنی تزریق رحیمی از سوی رحیم مشایی به عنوان معاون اول از این گرداب نجات خواهد یافت.

 

*شمامتخصص پروژه‌هاي سفارشي تخريب هستيد؟

اگر تخريب فساد،‌ ظلم بی معرفتی و جنايت باشد بله.

 

* چه اتفاقي افتاده که برخی از رسانه هایی كه مطلب های شما علیه دولت اصلاحات را منتشر می کردند الان شما را متخصص پروژه‌هاي تخريبي می نامند؟

بعضي وقت‌ها يك واقعياتي آن‌قدر تلخ است كه فقط آدم‌هايي كه قدرت مديريت بحران دارند مي‌توانند آن را بپذیرند. مشكل عمومی برخی از دوستان ما در عرصه رسانه این است که هم استقلال کامل ندارند و هم شجاعت مواجهه با حقیقت را. برخی از اين دوستان هنوز آن ظرفيت يا قوت لازم را در پذيرش واقعيات تلخ ندارند. نمی خواهند بپذیرند الان بعضي از عملكردهاي آقاي احمدي‌نژاد اصولگرایانه نيست.

 

*شما در كتاب شنود اشباح يك مجموعه‌اي از اصلاح‌طلبان و مجموعه‌اي از حاكميت را به فراماسونر بودن و جاسوسی و عاملیت بيگانه متهم كرديد در حالی که برخی ازاينها سال ها نقش‌هاي كليدي در نظام داشتند. الان هم نامه‌اي مي‌نويسيد به احمدي‌نژاد و‌ مشايي در مورد وجود جریان انحرافی. یا مثلا حسين شريعتمداري در سال 80 تا 75 مقاله‌هاي شما را در کیهان چاپ مي‌كند اما سال 81  او را  به  بازجو بودن متهم میکنید. شما از شريعتمداري تا اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را متهم مي‌كنيد. نتيجه‌گيري‌اي كه از حرف شما مي‌شود كرد اين است كه در 24 سال دولت  ميرحسين موسوي ، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمي يك مشت مزدور سركار بودند كه به آمريكا وابسته بودند. در شش سال دولت احمدي‌نژاد هم كه افراد وابسته به جريان انحرافي سركار هستند. دولت بازرگان و بني‌صدر هم كه حتما حسابشان مشخص است.

اين نتيجه‌اي است كه شما گرفتيدبزرگوار!

 

*اين نتيجه منطقي مترتب از كتاب شنود اشباح و دو نامه اخیر  شما است.

من نتيجه‌گيري‌ام اين بوده كه مباحثي در تاريخ اين 30 سال انقلاب وجود دارد كه اينها اگر درست پردازش شود شبهاتي در آن وجود داردکه درست پاسخ داده نشود. آیامثلا شما مي‌توانيد بگوييد مسعودكشميري عامل سوزاندن رجایی و باهنر در جایگاه دبیر شورای امنیت وجود نداشته یا شهید رجایی از دفتر امام  بدلیل عدم اعتماد به کشمیری قهر نکرده بوده؟!

 

* واين توهم توطئه نيست؟

به نظرم گذر زمان يا استنادات ادعاها را زير سوال مي‌برد يا مستندات جديدي ادعا را تكميل مي‌كند. مثلا وقتی آقاي بني‌صدر در 17 سالگي‌اش چند ماه به خرج سفارت اسراييل  به تل آويو می رود این  واقعيت تاريخي است. این واقعیت است  که اولين رييس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران  كسي است كه جزو حقوق‌بگيران سفارت اسراييل در تهران بوده است.

*مثلا اگر بپذیریم ميرحسين موسوي فراماسونر است پس در زماني كه آقاي خامنه‌اي رييس‌جمهور بودند و نمي‌خواستند ايشان نخست‌وزيرشان باشد بنيان‌گذار جمهوري اسلامي اشتباه كرده که طرف ميرحسين را گرفته.

برای تحلیل صحت یا عدم صحت یک تصمیم باید شرایط زمانی و محیطی و همه یا لا اقل اکثریت فاکتور های تصمیم ساز را درست شناخت و تحلیل کرد.این که میر حسین موسوی و همسرش ماسون بوده باشند به نظر من به عنوان یک پژوهشگر ساده ،مستنداتی غیر قابل انکار دارد و واقعيت تاريخي است.اما اینکه چون یک نفر در شرایطی خاص در موضوعی صرفاً سیاسی مورد حمایت امام بوده است پس الی الابد مصون از نقدمستند وابستگی احتمالی اش به بیگانه یا هر اتهام دیگری باید باشد منطقی و شرعی نیست.

مثال هایی نظیر سید مهدی هاشمی معدوم فرمانده واحد نهضت های آزادی بخش سپاه یا خود قائم مقام رهبری که سالها در جایگاههای مهم مدیریتی عالی نظام قرار داشتند و پس از اثبات خیانتشان با برخورد مردم و مسئولین صادق و مخلص نظام مواجه گردیدند نشاندهنده ی سلامت شاکله اساس جمهوری اسلامی ایران و هوشیاری مردم دارد و تحلیل غیر منطبق با واقع از آن سفسطه گون است.

من برای شما یک مثال ساده ترمی زنم تا متوجه شوید. در احكام اسلامي اگر يك خانمي همسر دارد يا اينكه همسرش فوت كرده ولي هنوز امكان شكل‌گيري جنين هست يا اينكه همسرش طلاقش داده اگر شما به او بگوييد من مي‌خواهم با تو ازدواج كنم برای همیشه به شما حرام مي‌شود. اما اين خانم عده‌اش كه تمام شد مستحب موكد است كه به او پيشنهاد بدهيد که با مهريه مشخص قصد ازدواج با شما را دارم. این یعنی هر چیزی در زمان قابل تعریف و بررسی است.

وقتی در مسائل ساده ی روابط اجتماعی ملاک های دقیق شرعی برای حلیت و حرمت هست در مقوله ی حکومت و ولایت که دقت به وجود این  ملاک ها در اتمام حجت یک مسئول واضح تر هست…

از باب حسن ختام عرض می کنم که  بنده قائل به نصایح جناب نظامی ام …. :

خاک پای همه شو تا که بیابی مقصود

تا میسر شودت قصه ی سلطان محمود

چشم از نیک و بد خلق ز دنیا بر دوز

سالها بر در دیر چو ایازی تو بسوز!

 

ارسال نظر برای این مطلب مسدود شده است.