امروز امروز : شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ / Saturday, May 18, 2024 آخرین بروز رسانی آخرین بروز رسانی: ۸ بهمن ۱۳۹۳ [اخبار امروز: 0]
درباره ما تبلیغات در سایت ارتباط با ما فراخوان همکاری خروجی RSS

تبلیغات اینترنتی رایگان در استان مرکزی و اراک

بخش ویژه پایگاه های اینترنتی *** همه تبلیغات

تخفیف ویژه تبلیغات در پربازدیدترین سایت استان مرکزی

شرایط و تعرفه تبلیغات *** مشاهده آگهی ها و نیازمندیها

برای آنها که حرفه ای اخبار را دنبال می کنند

راهنمای استفاده از خبرخوان *** نسخه سریع مرکزی دیلی



انحراف در اصولگرایی به چه معناست ؟

کد مطلب: 21804 | تاریخ ارسال: 1 آوریل 2011 | چاپ صفحه

در شرایط فعلی که دکتر احمدی نژاد ؛مهندس مشایی و سایر دولتمردان با کار و تلاش شبانه روزی توانسته اند اقبال مردم به جریان اصولگرایی را موجب شوند این افراد شناخته شده بجای هماهنگی با خواسته های مردم و تبعیت از فرمان رهبری برای کمک به دولت در خدمت به مردم ؛شروع به مصادره اصولگرایی کرده اند و دایره این اصولگرایی را نیز به اندازه خود و دوستانشان تنگ کرده اند و حتی برای اصولگرا نامیدن کسی مانند دکتر احمدی نژاد هم شرط می گذارند .

به گزارش مرکزی دیلی و به نقل از محرمانه نیوز ، سپهر سیاست ایران تا قبل از اوایل سال 80 و مخصوصا در اوایل انقلاب ؛عمدتا به دو قسمت چپ و راست تقسیم می شد که محور این تقسیم بندی که تقریبا در اکثر کشورهای دیگر هم دیده می شد نقش دولت در اقتصاد و پول و همچنین موضع گیری نسبت به شرایط روز بود یعنی کسانی که معتقد به دخالت دولت در اقتصاد بودند و اعتقاد داشتند که بازار به تنهایی نمی تواند جریان اقتصاد یک کشور را بخوبی هدایت کند چپ نامیده می شدند که سردمدار آنان کسانی مانند علی اکبر محتشمی پور و میرحسین موسوی بودند و کسانی هم که معتقد به بازار آزاد بودند و بیشتر نقش نظارتی را برای دولت در نظر می گرفتند و به تبادل آزاد اقتصادی با دیگر کشورها معتقد بودند راست نامیده می شدند که کسانی مانند احمد توکلی؛ عسگراولادی از این طیف بودند و بعد از سپری شدن دوران پر التهاب اوایل انقلاب کم کم واژگان وارداتی مانند چپ و راست جای خود را به عباراتی مانند محافظه کاری به معنای تمایل به حفظ وضع موجود و وتحول خواه به معنای اعتقاد به تغییر شرایط موجود ؛دادند که مصادیق آن ها هم رقابت های ریاست جمهوری در سال 76 بود که علی اکبر ناطق نوری از یک طرف و سید محمد خاتمی از طرف دیگر نمادهای این طیف بودند .

با ورود به دهه 80 و پس از یکی از سخنرانی مقام معظم رهبری که در آن خواستار اتخاذ روش های اصولگرایانه برای اداره هر چه بهتر کشور از سوی نیروهای حامی انقلاب شدند کم کمک کسانی که دغدغه های انقلاب و ارزش ها داشتند با این تابلو وارد انتخابات می شدند و همچنین منشور حزبی و گروهی خود را نیز بر اساس اصولگرایی می نوشتند و در طرف مقابل هم دیگر جریان سیاسی کشور که آن زمیان در اوج قدرت بود زیر تابلوی اصلاح طلبی جمع شدند و کم کم ؛ دو قطبی اصولگرایی در برابر اصلاح طلبی شکل گرفت و بعد از سپری دو انتخابات ریاست جمهوری و دو شورای شهر و دو انتخابات مجلس هنوز هم این دو قطب در جامعه دیده می شد هر چند که با ناشیگری سران اصلاحات این طیف هم اکنون در کمای سیاسی بسر می برد و بنظر نمی رسد به این زودی بتواند خود را بازیابی کند .

با انحراف قطعی سران اصلاحات و خانه نشین شدن نیروهای این طیف هم اکنون رقابت اصلی برای اداره کشور در بین اصولگرایان وجود دارد و خود ذات رقابت هم اقتضا می کند که نیروهای درون این دایره ؛مواضع و دیدگاه های خود را شفاف کرده تا مردم بتوانند بخوبی و بر اساس شناختی که از این افراد بدست می آورند گزینه های مطلوب خود را راهی مجلس و ریاست جمهوری بکنند اما در شرایط فعلی دیده می شد که بعضی افراد و جریانات سیاسی داخل کشور که خود را فاقد هر گونه توانایی برای کسب آرای مردم می بینند و پس از شکست های متوالی در کارزارهای سیاسی به این نتیجه رسیده اند که اگر قرار باشد انتخاب مردم بر اساس کارآمدی و ولایتمداری باشد هیچ جایی در سپهر سیاسی آینده نخواهند داشت و بر اساس همین واقعیت تلخ ؛دو استراتژی اصلی خود را تعیین کرده و تاکتیک های خود را نیز با محور قرار دادن همین استراتژی ها تعیین میکنند.

منحرف خواندن جریانات مورد اقبال مردم قرار گرفته و نیز تخریب و ترور شخصیتی افراد موثر آن جریان در حال خدمت به مردم ؛ دو استراتژی این جریانات شکست خورده است و بر همین اساس می بینیم که این روزها بشدت در پی واژه سازی و جریان سازی علیه نیروهای خدمت گزار در دولت عدالت محور هستند و ابتدا مدعی شکل گیری جریانی انحرافی در دولت هستند و با معرفی کسی مانند مهندس مشایی به عنوان محور این انحراف!بشدت مشغول ترور شخصیتی مهندس مشایی هستند که یهودی زاده و بی دین معرفی کردن مهندس مشایی هم در این راستا است .

اصولگرایی همان طور که مقام معظم رهبری فرموده اند بر اساس دو معیار حرکت در خط ولایت و خدمت به مردم شکل گرفته است و بدیهی است هر گونه انحراف از اصولگرایی هم با توجه به عدول از این ارزش ها شکل می گیرد. کسانی که این روزها با زیر پا گذاشتن تمام قواعد اخلاقی و شرعی و اسلامی؛ دنبال پیدا کردن منحرف در دولت هستند!خوب است یک بار برای همیشه برای مردم توضیح دهند حرکت در خط ولایت چه معنایی دارد ؟

آیا معنایی غیر از این دارد که وقتی مقام معظم رهبری از کینه توزی ها و حجم گسترده تخریب ها علیه دولت گلایه میکند این دوستان هم باید با تمکین سخنان رهبری از تخریب های سیاسی دست بر دارند ؟ واقعیت این است که مهندس رحیم مشایی همواره در خط ولایت و رهبری بوده است حتی موقع انتخاب به عنوان معاونت اول ریاست جمهوری در تیر 88 که رهبری با توجه به شرایط حساس آن زمان و وجود حاشیه سازهایی که کوچکترین اتفاق درون دولت مثلا مراسم تودیع را تبدیل به بحرانی برای نظام می کردند تشخیص دادند که ایشان برای این پست مناسب نیست مهندس مشایی حتی منتظر دستور رئیس جمهور هم نماند بلکه سریعا استعفای خود را تقدیم رئیس جمهوری کردند و اعلام کردند که سرباز ولایت هستند و بر همین اساس در آزمون ولایتمداری با سرافرازی بیرون آمدند هر چند این که چرا نامه ارشادی رهبری به ریاست جمهور برای انتخاب فرد دیگری غیر از مشایی که جنبه ارشاد داشت در مجلس علنی شد و حالت تکلیف به خود گرفت نکته حساسی است که مطمئنا بعدها بطور مفصل باید برای مردم توضیح داده شود .

مقایسه کوچکی بین تبعیت مهندس مشایی از فرمان رهبری در کناره گیری از معاونت اولی و عدم پیروی مدعیان اصولگرایی از امر رهبری در تخریب نکردن دولت بخوبی مشخص می کند که منحرفین اصولگرایی چه کسانی هستند و اگر قرا باشد ولایت مداری را معیار اصولگرای واقع بودن قرار دهیم بدون شک مهندس مشایی بسی بیشتر از مدعیان سیاه نما؛ شایسته اطلاق عنوان اصولگرای واقعی بودن است. اگر قرار باشد دیگر محور اصولگرایی یعنی خدمت گذاری به مردم را معیار قرار دهیم باز هم روسیاهی به کسانی خواهد ماند که سال های سال قدرت را در سطوح اجرایی کشور به اصلاح طلبان واگذار کرده یودن و آن قدر در معرفی ارزش های انقلابی به مردم کوتاهی کرده بودند که در 16 سال قبل از دولت نهم همواره در کارزار انتخابات شکست های سنگینی را متحمل می شدند که نمونه های بارز این شکست ها ؛ رای 6 میلیونی ناطق نوری در برابر 20 میلیون رای خاتمی در سال 76؛ رای بسیار ناچیز توکلی در برابر 22 میلیون خاتمی در 80 و همچنین قبل از آن در برابر هاشمی رفسنجانی و  در همان انتخابات سال 84 اگر دکتر احمدی نژاد وارد عرصه رقابت ها نمی شد و یا اگر به تکلیف! مدعیان اصولگرایی برای کناره گیری از رقابت ها توجه می کرد مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی به دور دوم رقابت ها راه می یافتند که انتخاب هر کدام از این دونفر به عنوان ریاست جمهوری باز هم شکستی سنگین برای مدعیان اصولگرایی بود .

در شرایط فعلی که دکتر احمدی نژاد ؛مهندس مشایی و سایر دولتمردان با کار و تلاش شبانه روزی توانسته اند اقبال مردم به جریان اصولگرایی را موجب شوند این افراد شناخته شده بجای هماهنگی با خواسته های مردم و و تبعیت از فرمان رهبری برای کمک به دولت در خدمت به مردم ؛شروع به مصادره اصولگرایی کرده اند و دایره این اصولگرایی را نیز به اندازه خود و دوستانشان تنگ کرده اند و حتی برای اصولگرا نامیدن کسی مانند دکتر احمدی نژاد هم شرط می گذارند .

اگر اصولگرایی به معنای هل دادن مردم به سمت رای دادن به اصلاح طلبان است (انتخابات 16 سال قبل از دولت نهم ) و اگر معنای اصولگرایی مانع تراشی در برابر خدمت به مردم و اتخاذ مواضع دوگانه در برابر فتنه است مطمئنا نه دکتر احمدی نژاد و نه مهندس مشایی اصولگرا هستند و نه مردم به این اصولگرایی رای خواهند داد .

ارسال نظر برای این مطلب مسدود شده است.